ای بازی زیبای لبت بسته زبان را

ای بازی زیبای لبت... بسته زبان را 
زیبایی تو کرده فنا ... فنّ بیان را 

ای آمدنت مبدا تاریخ تغزُل 
تاخیر تو بر هم زده تنظیم زمان را
 
عشق تو چه دردیست که درمنظرِ عاشق 
از تاب و تب انداخته ...حتی سرطان را 

کافی است به مسجد بروی تاکه مشایخ 
با شوق تو ... از نیمه بگویند اذان را 

روحم به تو صدنامه نوشت ونفرستاد ...
ترسید که دیوانه کنی نامه رسان را ..❤️

#Tak_setareh

♥️💔
دیدگاه ها (۱)

مرا در میان روزهای خسته ات ...پیدا خواهی کرد...وقتی که شانه ...

شرابی خوردم از دستِ عزیز رفته از دستینمیدانم چه نوشیدم که سی...

یه واژه کُردی هست به نام «هوژین» یعنی زندگی‌بخش،یعنی کسی که ...

یه تعریف خیلی قشنگی که جناب مولانا از عشق کرده اینه:هزار آتش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط