از راه دوری آمدم،آغوش خود را باز کن
چرخی بزن دور و بَرَم،قدری برایم ناز کن
بنشین کنارم،خسته ام!دستی بکش بر گونه ام
میلِ شدیدِ بوسه را،پنهان چرا؟ابراز کن
دلسرد و بی انگیزه ام،شوری به پا کن در دلم
سرمایِ تبریزِ مرا،شَر جی تر از اهواز کن
یا خاک پایت میشوم ،مستانه بر خاکم برقص
یا آسمانت میشوم،در وسعتم پرواز کن
سجاده ام این دفتر و، راز و نیازم این غزل
در شعر بی آرایه ام، تا میشود ایجاز کن
من حرفهایم را زدم،تصمیم آخر با خودت
یا نا امیدم کن برو،
یا قصه ای آغــــــــــــــاز کن ...
🍃💐🍃
#خاص
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.