دیگر زجان سیرم بیا برگرد مولا

دیگر زجان سیرم، بیا برگرد مــولا
زین هجر می میرم ، بیا برگرد مولا

هر چند دورم از تو امـّـا بی رخ تو
از زنـــدگی سیرم، بیا برگرد مولا

از بس نشستم در غروب بی کسی ها
هـر جمعه دلگیرم، بیا برگرد مولا

مپسند چون رنگ شفق دلخون بمانم
در صبـح تقدیرم، بیا برگرد مولا

فصل جوانی با تو بودن عشــق دارد
از غـم مکن پیرم، بیا برگرد مولا

پرسند اگـر از منتــهای آرزویــم
ایـنست تکبیـرم، بیا برگرد مولا
دیدگاه ها (۳)

حبیب دل بیچاره ماسلام...این جمعه هم نیامدی... یعنی؛؛ باز هم ...

یہ روز داشـــتم قدم میزدم تو خیابوڹ نمیدونم ڪجاے فلاڹ شهریہ ...

جهاد در رکاب امام غائب ! آنهایی که به جای حرف و ادعا، در مقا...

بسم رب الشهدا و الصدیقین:هوای امام رضـــا رو کرده بودم.اصرار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط