چهل روز

چهل روز
از غروب غم انگیز و نا بهنگام گذشت. 
خلوتش ناگهانی بود و رفتنش نامنتظره،
وجودش افتخار بود و نبودنش مسلخ تلخ ناباوری، 

چهل روز
می‌گذرد و می‌سوزیم،
به هر جا می‌نگریم، خاطره‌ای از تو در خیال ما شکل می‌گیرد.

ناباورانه روزها را گذراندیم،
بدون حضور او که باور داشتیم
وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشایش بود
و هنوز با گذشت چهل روز، عکس او با چارچوب قاب بیگانه است

در نهایت ناباوری،
باورمان شده که حسین جان دیگر نیستی،
دیگر نمی‌آیی و دیگر نباید منتظرت باشیم،
دیگه تو را ای برادر، نمی‌بینیم،
ولی طنین صدای دل‌نشینت همچنان در گوش ما و مهربانت در قلب ما و زیبایی چهره‌ات همیشه در یاد ماست...
دیدگاه ها (۵)

زائرین قبله ی هفتم رضا هستیم و حالاز جوارش رو به سوی خانمان ...

رزق چیسترزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند. ز...

این شعر و تقدیم میکنمبه روح پاک برادر عزیزم حسین شمیرانی..."...

پنجشنبه است، جهت شادی روح شهدا، امام شهدا، رفتگان فاتحه... ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط