رمان( کوک= لجباز)
رمان( کوک= لجباز)
ویو ا.ت
من ا.ت هستم بیست و سه سالمه و با خانوادم زندگی میکنم من تو به خانواده ی دکتری و مشهور به دینا اومدم ولی چون به رقص علاقه شدیدی داشتم شغلم رقاصی هست
ویو کوک
من جونگ کوک هستم 25 سالمه و تنها زندگی میکنم و شغلمم هم مافیا هست
( علامت ا.ت* علامت کوک^ علامت جنی# علامت تهیونگ")
*: جنی ....جنی کجایی بیا دیگه اهنگ شروع شد بیا
#: اومدم. ...اومدمممم
بعد تمرین رقص
*: وای دارم میمیرم چقدر گرمهههه خدددااااا خب دیگه کاری نداری من برم خونه جنی جون بای
#: نه عسیسم کاری ندارم برو به سلامت بای
ویو ا.ت
احساس میکنم یکی داره تعقیبم میکنه برای همین سرعتمو زیاد کردمو پارچه ای جلوی دهنم حس کردم و بی هوش شدم وقتی بیدار شدم دیدم یه جای خیلی عجیب و غریبی هستم سرمو که برگردوندم دیدم انگار یه پسر جذاب بود ولی پشتش بهم بود وقتی برگشت سمتم قلبم یه جور دیگه داشت میزد اون...اون خیلی جذاب بوووددد
ویو ا.ت
من ا.ت هستم بیست و سه سالمه و با خانوادم زندگی میکنم من تو به خانواده ی دکتری و مشهور به دینا اومدم ولی چون به رقص علاقه شدیدی داشتم شغلم رقاصی هست
ویو کوک
من جونگ کوک هستم 25 سالمه و تنها زندگی میکنم و شغلمم هم مافیا هست
( علامت ا.ت* علامت کوک^ علامت جنی# علامت تهیونگ")
*: جنی ....جنی کجایی بیا دیگه اهنگ شروع شد بیا
#: اومدم. ...اومدمممم
بعد تمرین رقص
*: وای دارم میمیرم چقدر گرمهههه خدددااااا خب دیگه کاری نداری من برم خونه جنی جون بای
#: نه عسیسم کاری ندارم برو به سلامت بای
ویو ا.ت
احساس میکنم یکی داره تعقیبم میکنه برای همین سرعتمو زیاد کردمو پارچه ای جلوی دهنم حس کردم و بی هوش شدم وقتی بیدار شدم دیدم یه جای خیلی عجیب و غریبی هستم سرمو که برگردوندم دیدم انگار یه پسر جذاب بود ولی پشتش بهم بود وقتی برگشت سمتم قلبم یه جور دیگه داشت میزد اون...اون خیلی جذاب بوووددد
۶.۹k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.