عشق دوباره پارت ۱۴
برگشت به زمان حال:
جونگ کوک : بیب خوبی؟
ا.ت: چی؟
جونگ کوک :میگم حالت خوبه؟
ا.ت :عاااا آر.....
کای:دیدی گفتم میتونم ( یه اسلحه تو دستش بود)
-جونگ کوککککککککک
خودمو انداختم جلوی جونگ کوک تا به اون شلیک نکنه .
گلوله به شونه راستم خورد.
یواش یواش چشمام تار شد صدای جونگ کوک رو می شنیدم
+ا.تتتتتتتت
+یه آمبولانس خبر ک......
بیهوش شدم .
جونگ کوک ا.ت رو تو بغلش نگه داشته بود و داشت گریه میکرد.
& قربان آمبولانس رسید.
جونگ کوک ا.ت رو تو بغلش برد سمت آمبولانس.
ا.ت رو بردن بیمارستان. دکترا گفتن باید عمل بشه .
بعد عمل : دو سه ساعت بعد ا.ت به هوش اومد.
-ک..
-کو......ک
+ا.ت حالت خوبه؟
-خ...خوبم.
+راستی ا.ت یه سوال
-چی؟
+ اون کی بود؟
ا.ت همه چی رو بهش توضیح داد.
ساری هنوز نتونستم ادامه بدم بخاطر همون کوتاه شد:)
جونگ کوک : بیب خوبی؟
ا.ت: چی؟
جونگ کوک :میگم حالت خوبه؟
ا.ت :عاااا آر.....
کای:دیدی گفتم میتونم ( یه اسلحه تو دستش بود)
-جونگ کوککککککککک
خودمو انداختم جلوی جونگ کوک تا به اون شلیک نکنه .
گلوله به شونه راستم خورد.
یواش یواش چشمام تار شد صدای جونگ کوک رو می شنیدم
+ا.تتتتتتتت
+یه آمبولانس خبر ک......
بیهوش شدم .
جونگ کوک ا.ت رو تو بغلش نگه داشته بود و داشت گریه میکرد.
& قربان آمبولانس رسید.
جونگ کوک ا.ت رو تو بغلش برد سمت آمبولانس.
ا.ت رو بردن بیمارستان. دکترا گفتن باید عمل بشه .
بعد عمل : دو سه ساعت بعد ا.ت به هوش اومد.
-ک..
-کو......ک
+ا.ت حالت خوبه؟
-خ...خوبم.
+راستی ا.ت یه سوال
-چی؟
+ اون کی بود؟
ا.ت همه چی رو بهش توضیح داد.
ساری هنوز نتونستم ادامه بدم بخاطر همون کوتاه شد:)
- ۸.۷k
- ۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط