هیچ کجای این دوست داشتنهای صدمن یک غازتان به درد من نخورد

هیچ کجای این دوست داشتنهای صدمن یک غازتان به درد من نخورد...
نه آن زمان که بودید نه حالا که نیستید...
درکتان نمیکنم...
درک نمیکنم برای چه می آیید؟ دنبال عشق؟ هه...
اگر دنبال عشق بودید، اینهمه دوست داشتن بدون چشم داشت را رها نمیکردید و بروید...
نه میفهمم چرا بین اینهمه آدم عهد دست میگذارید روی اسفندی ترین دختر سال و نه میفهمم چرا میروید...
حالا بماند که منطق فلسفی ام میگوید: حبّ نفس مهمترین و شاید تنها انگیزه هر فعل آدمی است...
و خب هر آدمی باید منافع و شرایطش را بسنجد...
اما دلم هنوز اینقدر منطقی نشده است...
و این همه نفهمی مال دل است...
در آینه به موهای سفیدم نگاه میکنم و چین و چروک صورتم...
به دلم و غم عمیقی که تنها مقصرش خودم هستم...
به چراهایی که دیگر راستش را بخواهید اهمیتش را از دست داده و پرسیدنش از سر دلتنگی های احمقانه است...
به این فکر میکنم که کجای زندگی ام خشت کج گذاشته ام که تا ثریا کج رفته بنای عاشقی ام؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۹)

چقدر قشنگ میگه:لا يكفي ان تُحِب بل يجب ان تعرف كيف تُحِب ..!...

زل زدم به خودم توی آینه(کلیشه نیست واقعا. آدمهای تنهایی که ع...

زهرا (س) تجلی ایستادگی مقابل تمام رنجهایی است که یک زن میتوا...

_ هیچوقت نگفته بودم چقدر دوستت دارم...گفته بودم؟!شاید هزار ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط