رمان حامیم
رمان حامیم
پارت ۲۲
باران: بچه ها من حالم خب نیسد
عسل: چی شده؟
باران: چشام سیاهی میره
جانا: آخ بمیرم
فرید: الان رفتیم اونجا ی سرم بزن اوکی میشی
نیم ساعت بعد (بیمارستان)
علیرضا: عه اومدین
جانا: من باران و ببرم یه سرم بهش وصل کنن حالش خب نیسد الان میام
کیوان: چی شده باران؟
باران: چشام سیاهی میره چیزی نیس
تو اتاق دکتر...
دکتر: چیزی نیسد نگران نباشید بخاطر استرسیه که بهش وارد شده
عسل: باشه خیلی ممنون
دکتر: این قرص ارام بخشو بخوره فوری خوب میشه نیاز به سرم نداره
کیوان: بچه ها دکتر گفت حامیم عملش تموم شده منتظرن بهوش بیاد ببرنش تو بخش
باران: وای خداروشکر
علیرضا: بچه ها دکتر اومد
دکتر: اصلا جای نگرانی نیست بهوش اومده و بچه ها دارن میبرند داخل بهش شماره ۱۱ میتونید برید ببینینش و سه روز باید تحت نظر باشه و فقط یه همراه میتونه باهاش باشه
باران: ممنون آقای دکتر
علیرضا: بیاید بریم پیشش تنهاش نزاریم بهتره
باران: من همراه میمونم بچه ها
تو اتاق...
حامیم: سلام بچه ها همه اینجایید؟
باران: (با بغض) : خوبی عشقم؟🥺
حامیم: نبینم گریه کنیااا
کیوان: داداش خوبی؟
حامیم: آره داداش خبم
علیرضا: خیلی نگرانت بودیم.
عسل: باران قرصو خوردی؟؟؟
باران: آره خوردم
حامیم: چه قرصی؟
یگانه: از استرس چشاش سیاهی میرفت دکتر بهش قرص داد
حامیم: بمیرم برات قشنگم
باران: خدا نکنهههه
جانا: داداش خوبی؟🥺
حامیم: قلب داداش نگران نباش خوبم
جانا: خداروشکر
حامیم: به مامان که چیزی نگفتی؟!
جانا: آخخخخ اصن یادم نبود بخدا
حامیم: فعلا هیچی نگو بهش میریم خونه بعد میگیم بهش
جانا: مطمئنی؟
حامیم: آره عزیزم
باران: من همراه میمونم پیشت عشقم
حامیم: زحمت نکشید خودم میمونم
باران: نه این حرفشم نزنننن
ادامه دارد...
پارت ۲۲
باران: بچه ها من حالم خب نیسد
عسل: چی شده؟
باران: چشام سیاهی میره
جانا: آخ بمیرم
فرید: الان رفتیم اونجا ی سرم بزن اوکی میشی
نیم ساعت بعد (بیمارستان)
علیرضا: عه اومدین
جانا: من باران و ببرم یه سرم بهش وصل کنن حالش خب نیسد الان میام
کیوان: چی شده باران؟
باران: چشام سیاهی میره چیزی نیس
تو اتاق دکتر...
دکتر: چیزی نیسد نگران نباشید بخاطر استرسیه که بهش وارد شده
عسل: باشه خیلی ممنون
دکتر: این قرص ارام بخشو بخوره فوری خوب میشه نیاز به سرم نداره
کیوان: بچه ها دکتر گفت حامیم عملش تموم شده منتظرن بهوش بیاد ببرنش تو بخش
باران: وای خداروشکر
علیرضا: بچه ها دکتر اومد
دکتر: اصلا جای نگرانی نیست بهوش اومده و بچه ها دارن میبرند داخل بهش شماره ۱۱ میتونید برید ببینینش و سه روز باید تحت نظر باشه و فقط یه همراه میتونه باهاش باشه
باران: ممنون آقای دکتر
علیرضا: بیاید بریم پیشش تنهاش نزاریم بهتره
باران: من همراه میمونم بچه ها
تو اتاق...
حامیم: سلام بچه ها همه اینجایید؟
باران: (با بغض) : خوبی عشقم؟🥺
حامیم: نبینم گریه کنیااا
کیوان: داداش خوبی؟
حامیم: آره داداش خبم
علیرضا: خیلی نگرانت بودیم.
عسل: باران قرصو خوردی؟؟؟
باران: آره خوردم
حامیم: چه قرصی؟
یگانه: از استرس چشاش سیاهی میرفت دکتر بهش قرص داد
حامیم: بمیرم برات قشنگم
باران: خدا نکنهههه
جانا: داداش خوبی؟🥺
حامیم: قلب داداش نگران نباش خوبم
جانا: خداروشکر
حامیم: به مامان که چیزی نگفتی؟!
جانا: آخخخخ اصن یادم نبود بخدا
حامیم: فعلا هیچی نگو بهش میریم خونه بعد میگیم بهش
جانا: مطمئنی؟
حامیم: آره عزیزم
باران: من همراه میمونم پیشت عشقم
حامیم: زحمت نکشید خودم میمونم
باران: نه این حرفشم نزنننن
ادامه دارد...
۹.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.