شوگا داشت اهنگ مینوشت منم رفتم دزدکی تو اتاقش و جلوش نشست
شوگا داشت اهنگ مینوشت منم رفتم دزدکی تو اتاقش و جلوش نشستم سرش و از تو برگه ها بیرون کشید و گفت
_ چی میخوای؟
+ هیچ حوصلم سر میرفت اومد اذیتت کنم.
_ مشکل داری؟
+ نه
_پس منو ببین
+ خب
_در اون طرفه بچرخ پاشو برو بیرون.
+ نرم چیکار میکنی؟
_ هیچ فقط میزنمت
+ هووووووف ول کن ترو خودا
دوباره مشغول نوشتن شد . دستشو از روی کاغذ زدم کنار و چیزی که نوشته بود رو خوندم.
(کنترل ذهنم دستم نیس)
+ عه دستت نیس؟
_ این فقط یه اهنگه
+ عه منم فکر میکردم واقعیه.
دوتایی زدیم زیر خنده و صدای خنده بلند ما کل خونه رو گرفته بود
_ ههم هه خیلی جوکی
+ خودت جوکی
_ مشنگ
+ عمته
دوباره زدیم زیر خنده و شوگا زد رو میز و بلند شد و گفت:
_ حالا میشه بری؟
+نه
نشست و دست به سرش گرفت و گفت:
_ ای خدا این چیه گیر من انداختی. ا/ت یچیزی رو میدونی؟
+ چی؟
_ من وقتی تورو دیدم جذبت شدم.
+ میدونم
_ ولی اینجوری نبودی اگه میدونستم اینقدر خنگی عاشقت نمیشدم.
+بیشعور
سرش رو انداخته بود پایین و میخندید گفت:
_ عزیزم کار دارم بعد کارم میبرمت بیرون الان نمیشه.
+ مرسی مرسی مرسیییییی
از اتاقش با خوشحالی زدم بیرون و بعد کلی خندیدم
_ چی میخوای؟
+ هیچ حوصلم سر میرفت اومد اذیتت کنم.
_ مشکل داری؟
+ نه
_پس منو ببین
+ خب
_در اون طرفه بچرخ پاشو برو بیرون.
+ نرم چیکار میکنی؟
_ هیچ فقط میزنمت
+ هووووووف ول کن ترو خودا
دوباره مشغول نوشتن شد . دستشو از روی کاغذ زدم کنار و چیزی که نوشته بود رو خوندم.
(کنترل ذهنم دستم نیس)
+ عه دستت نیس؟
_ این فقط یه اهنگه
+ عه منم فکر میکردم واقعیه.
دوتایی زدیم زیر خنده و صدای خنده بلند ما کل خونه رو گرفته بود
_ ههم هه خیلی جوکی
+ خودت جوکی
_ مشنگ
+ عمته
دوباره زدیم زیر خنده و شوگا زد رو میز و بلند شد و گفت:
_ حالا میشه بری؟
+نه
نشست و دست به سرش گرفت و گفت:
_ ای خدا این چیه گیر من انداختی. ا/ت یچیزی رو میدونی؟
+ چی؟
_ من وقتی تورو دیدم جذبت شدم.
+ میدونم
_ ولی اینجوری نبودی اگه میدونستم اینقدر خنگی عاشقت نمیشدم.
+بیشعور
سرش رو انداخته بود پایین و میخندید گفت:
_ عزیزم کار دارم بعد کارم میبرمت بیرون الان نمیشه.
+ مرسی مرسی مرسیییییی
از اتاقش با خوشحالی زدم بیرون و بعد کلی خندیدم
- ۳.۱k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط