سادیسمی من
ویو ا.ت
+بعد از این حرفش یه بغضی گرفتم انگار که مامان بابام مرده بودن دیگه نتونستم تحملش کنم زدم زیر گریه که دیدم دستم توسط جیمین کشیده شد انقدر محکم کشید که انگار دستم در اومد داشت از پله ها می فت بالا کع افتادم زمین دیدم جیمین اومد و محکم چونمو گرفت انگار که چونم داشت میشکست
-چیشد کوچولو تو که قراره تا صبح همینطوری گریه کنی و جیغ بکشی حالا هم بهتره پاشی عاقبت فرار اینه (منحرف نشید اول می خواد بزندش پارت بعد اسماته)
ویو جیمین
-خیلی خیلی خیلی خیلی عصبانی بودم قرمز شده بودم رفتم و ات رو انداختم داخل اتاق شکنجه
-بشمار اگه نشمردی بیشتر میزنمت
+خ.. خواهش...م...م..میکنم
-گفتم بشمار (عربده)
+ی..یک..۲...۳.......۱۰۰
ویو جیمین
-صد تا زدمش دیدم خون بالا اورد و بیهوش شد به اون بدن ظریفش نگاه کردم که الان کلی کبودی و زخم داره که داره از جاشون خون میاد خیلی دلم سوخت فوری زنگ زدم به دکتر دکتر اومد و معاینش کرد با چیزی که گفت زدم زیر گریه اون گفت.....
خماریییییییی 🤣🤭💖
+بعد از این حرفش یه بغضی گرفتم انگار که مامان بابام مرده بودن دیگه نتونستم تحملش کنم زدم زیر گریه که دیدم دستم توسط جیمین کشیده شد انقدر محکم کشید که انگار دستم در اومد داشت از پله ها می فت بالا کع افتادم زمین دیدم جیمین اومد و محکم چونمو گرفت انگار که چونم داشت میشکست
-چیشد کوچولو تو که قراره تا صبح همینطوری گریه کنی و جیغ بکشی حالا هم بهتره پاشی عاقبت فرار اینه (منحرف نشید اول می خواد بزندش پارت بعد اسماته)
ویو جیمین
-خیلی خیلی خیلی خیلی عصبانی بودم قرمز شده بودم رفتم و ات رو انداختم داخل اتاق شکنجه
-بشمار اگه نشمردی بیشتر میزنمت
+خ.. خواهش...م...م..میکنم
-گفتم بشمار (عربده)
+ی..یک..۲...۳.......۱۰۰
ویو جیمین
-صد تا زدمش دیدم خون بالا اورد و بیهوش شد به اون بدن ظریفش نگاه کردم که الان کلی کبودی و زخم داره که داره از جاشون خون میاد خیلی دلم سوخت فوری زنگ زدم به دکتر دکتر اومد و معاینش کرد با چیزی که گفت زدم زیر گریه اون گفت.....
خماریییییییی 🤣🤭💖
- ۷.۶k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط