چند روز دیگر

چند روز دیگر،
شاید چند ماه دیگر
یا شاید هم چند سال دیگر،
بالاخره هم را می بینیم
و از کنار هم آرام می گذریم،
من چشم هایم را می بندم
تا مبادا نگاهم بلرزد،
اما در لحظه گذشتن
یکباره تمام وجودم می بویدت،
عطری آشنا،
عطر خنده هایت،
عطر نگاهت،
عطری لبریز از خاطرات خوب...
تو می روی
و من سرشار از عطر تو می مانم.
گیریم که نگاه، گناه باشد،
بوییدن که گناهی ندارد، دارد؟

#روزبه_معین
دیدگاه ها (۱۰)

دلٺنگــــــ ٺـریڹ مـــــنـظـره ... در عـــــالـــــمـِ پ...

اولین بار پیشانی ام را بوسید!بوسه اش آنقدر داغ بود که تمام و...

به لهجه‌ام نخند"سنی‌ چوخ سوییرم" همان "دوستت دارمی ‌ست" که ش...

چقدر خاطره دارمشنیده‌ام آدم‌ها پیش از آنکه بمیرندتمام خاطره‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط