ادامه ی ویو زوجین

ادامه ی ویو زوجین
رفتیم سوار ماشین شدیم امیدوارم جونگ کوک به مهمونی بیاد من چند وقته که به جونگ کوک حس هایی دارم و فکر کنم عاشقش شدم
ویو پایانه ویو زوجین

ویو بابای جونگ کوک

سلام من ویو جعون سوهو هستم و من و پسرم بزرگ ترین مافیای جهان هستیم و من امروز قرار بود برم خونه ی دوستم یعنی کیم هوانگ هوپ و رفتیم با زنم سوار ماشین شدیم و رسیدیم خونه ی دوستم و یه نفر ما را به خونه‌ی دوستم راهنمایی کرد

ویو کیم هوانگ هوپ
سلام من هوانگ هوپ هستم من رتبه دوعه مافیای جهان رو دارم و من امروز دوستم جنون سوهو رو دعوت کردم البته به همراه خواهرش و زنش و بچش رفته بودم تو حال و نشسته بودم تو حال که آجوما بهم گفت که سوهو اومده و از روی کاناپه بلند شدم و رفتم پیش دوستم و با زنش و خودش سلام و جواب پرسی کردم و به سمت داخل خونه راهنماییتون کردمو زنم رو صدا کردم

ویو مامانه ا/ت
هوانگ صدام کرد رفتم پایین و مهمون ها رو دیدم و رفتم سمتشون راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم من کیم یوتا هستم
یونا: سلام خوبید بفرمایید راحت باشید
مینا: ( راستی بچه ها اسم مامان جونگ کوک مینا هست) سلام عزیزم ممنون حالت خوبه عزیزم ؟
یونا: بله ممنون من خوبم شما خوبید؟
مینا:ممنون عزیزم من که عالیم
سوهو: سلام یونا جان حالتون خوبه؟
یونا: بله ممنون من خوبم شما خوبید؟
سوهو:ممنون من خوبم

ویو یوجین
رسیدیم اونجا و به خانومی راهنمایمون کرد و وارد شدیم
هوانگ هوپ: به به سلام
مامان یوجین: سلام هوانگ جان خوبی ؟
هوانگ:ممنون من خوبم شما خوبی؟
بله ممنون
و ما همه باهم احوال پرسی کردیم نشستیم داشتیم حرف می زدیدیم که آجوما اومد و گفت که مهمون تون اومده ارباب و فهمیدم که جونگ کوکه

ویو جونگ کوک
رسیدم و یه خانومی همراهیم کرد و گفت بفرما رفتم تو و با همه احوال پرسی کردم و نشستم و زوجین با اون لباس بازش و با حالت پیکمی اومد چسبید بهم و داشت نمی دونم چی می گفت که یهو یه دختری با لباس سفید اومد و کفش های سفیدی اومد و خیلی قشنگ بود و اومد با همه احوال پرسی کردم و گفت
ا/ت: سلام من ا/ت هستم دختر هوانگ هوپ
همه:سلام
هوانگ:خوب دخترم من می خوام با سوهو یه چیزی رو تو جمع اعلام کنیم
سوهو: خوب هوانگ جان راست میگه ما می خوایم یه چیزی رو به شما بگیم موضوع اینه که ا/ت جان باید با پسر من یعنی جونگ کوک ازدواج کنه
ا/ت و جونگ کوک هم زمان :چی؟
هوانگ : شما باید ازدواج کنید برای اینکه این باعث میشه که شرکت ما پیشرفت کنه (عصبی)
ا/ت: ولی من نمی خواهم(داد)
هوانگ:تو غلت می‌کنی
ا/ت: هق من هق دوست هق ندارم هق ازدواج هق هق کنم هق(گریه)
جونگ کوک:منم راضی نیستم
سوهو:شما دو تا علت می کنید( داد و عصبی)
هوانگ : سریع اتاق
ویو یوجین
باورم نمیشه یعنی چی ولی من جونگ کوکو می خوام
ویو ا/ت
با گریه و هق هق رفتم رفتم تو اتاق و............

.
بیا پایین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب دیگه تموم شد جمع کن برم خونتون
😂😂😂😂😂
دیدگاه ها (۲)

عکس اول لباس و کفش ا/ت عکس ۲،۳،۴ لباس دختر عموی جونگ کوک یوج...

جونگ کوک:سلام من جونگ کوک بزرگ ترین مافیای جهانم امروز من قر...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط