چراما

#چرا_ما
7

جیمین:بیا ببرمت اتاقت

هایلی:لازم نیست خودم میرم

جیمین:لجبازی؟(جدی)

هایلی:باش....
وایسا اریکا و کلارا کجان؟

تهیونگ:(پوزخند)

هایلی:چیکار کردین باهاشون؟(نگران)

تهیونگ:برای اریکا اتفاقی نیوفتاد ولی برای کلارا چرا(پوزخند)

هایلی:جیمین من و سریع ببر اتاق کلارا

جیمین:تا الان که میخواستی خودت بری(پوزخند ریز)

هایلی:الان میتونم خودم برما

جیمین:نه وایسا من ببرمت

راوی:جیمین هایلی رو برد داخل اتاق کلارا...

هایلی:خوبی؟(نگران)

کلارا:نه اصلا خوب نیستم(گریه)

هایلی:چی شده؟

اریکا:تهیونگ بهش....

هایلی:فهمیدم نمیخواد بگی...
کلارا ول کن فراموشش کن...

کلارا:(بغض)

هایلی:راستی امشب اریکا میخواد بره بار ما هم بریم؟

کلارا:نمیخوام دوباره اون اتفاق برات بیوفته

اریکا:چه اتفاقی دیگه اون اتفاق قرار نیست بیوفته...

کلارا:خوب باشه ساعت چند؟

اریکا:رئیس بار گفت ساعت 10 اونجا باشیم...

کلارا:خوب اوکی

هایلی:خوبه من دیگه برم اتاقم...
کلارا تو هم دیگه فراموش کن باشه؟

کلارا:باش

اریکا:منم برم

راوی:اریکا و هایلی رفتن اتاقشون و کلارا هم تو اتاق موند و یکم خوابید که تهیونگ اومد اتاق کلارا...

تهیونگ:خوابالو(خنده)

کلارا:زهر آنقدر نخند(خوابالو)

تهیونگ:یه کاری نکن دوباره درد بکشی زیرم(جدی)

کلارا:(بغض)

تهیونگ:خوب باشه بابا بغض نکن

کلارا:تهیونگ میشه موتور برام بخری؟

تهیونگ:بخرم که فرار کنی؟

کلارا:فرار؟نه نمیکنم دیگه نمیکنم

تهیونگ‌:فکر کنم تنبیه ای که برات در نظر گرفته بودم جواب داده(پوزخند)

کلارا:بسه دیگه(جدی)

تهیونگ:باش(خنده)

کلارا:گفتم بسه(داد)

تهیونگ:هییی کاری نکن که بعد پشیمون شی(جدی)

کلارا:ب...باش(ترس)

تهیونگ:خوب من برم

کلارا:چقدر مودی(زیر لب)

تهیونگ:شنیدما

کلارا:برو دیگه

تهیونگ:برم پشت سرم حرف بزنی؟

کلارا:ای بابا میگم برو

تهیونگ:باش

پرش زمانی ساعت 9:

اریکا:دخترا آماده اید؟

هایلی:من اره

کلارا:پسرا نیومدن؟

اریکا:نه تو آماده ای؟

کلارا:آره هستم

ادامه دارد:-)🗿
دیدگاه ها (۵)

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 8اجوما:ایشونه(به سی جون اشاره میکنه) (...

#چرا_ما6اریکا:بدویید بریم پسرا اومدن...کلارا:لعنتیراوی:دخترا...

#چرا_ما4اریکا:مرتیکه هیززززز(داد) کوک:(پوزخند) داشت بهم کیف ...

#چرا_ما3کلارا:با ترس و لرز از اونجا فرار کردم و اومدم تو کلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط