هایی🤗
هایی🤗
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم 🥺💖
≪زببای من≫
P.t 3
ارایشم رو درست کردم و رفتیم بیرون نشستیم که گارسون غذا هارو اورد
یونجا:واو چه زیادن
تهیونگ: نترس من حساب میکنم😁
یونجا: نه منظورم این نبود 😅
تهیونگ: من سفارش دادم پس منم پولش رو میدم
یونبیول : خیلی ممنون( به گارسون )
گارسون : نوش جان
تهیونگ: خب شروع کنیم
*ا.ت هیچی نمیخوره *
جولیا: ا. ت تو چرا هیچی نمیخوری
ا. ت: اشتها ندارم ممنون شما بخورید
یونبیول: از وقتی با ته کات کرده اشتهاش کور شده😂
تهیونگ: واقعا؟ *پوزخند*😎
ا. ت : یاااااا شوخی میکنه 😟
یونجا: اره اره 😂
ا. ت: ببین یونجا میزنم تو دهنت 🤨
تهیونگ: اوففففف
ا. ت: زهرمار
جولیا : وایسا ببینم مگه شما باهم رابط داشتید 😳
ا. ت: اره ولی قبلا الان نه و بعدی هم وجود نداره( اره جون عمت 😂)
تهیونگ: اهم حق با اونه ما قبلا رابطه داشتیم نه الان و در اینده هم قرار نیست دوس دختر و دوس پسر باشیم چون قرار زن و شوهر باشیم 😎😏*پوزخند *
ا. ت: گگگ منتظر باش 😒
تهیونگ: اهم منتظرم
«ناگهان جناب اقای فلیکس وارد کافه میشود»😂
فلیکس: هایی بچه ها🤗
تهیونگ: کی گف تو بیایی 😠
ا. ت : من مشکلی داری 🤨
ا. ت : خوش اومدی 😄
فلیکس :ممنون هانی 😙
جولیا، یونبیول، یونجا : خوش اومدی
فلیکس: خیلی ممنونم 😃
فلیکس: این خانم زیبا کی باشن
تهیونگ: فضولیش به تو نیومده
جولیا: تهیونگگگگگگ 😶
جولیا: بابت تهیونگ ازتون معزرت میخوام
فلیکس: عیب نداره
جولیا: من دختر عموی تهیونگ هستم تازه به کره اومدم تو انگلیس بزرگ شدم
فلیکس: اوو از اشنایی تون خوشبختم لیدی
تهیونگ: خفه شو
فلیکس: عاوو داشت یادم میرفت
هانی اینو براتو گرفتم
ا. ت : وایی ممنون چرا زحمت کشیدی
فلیکس: باز کن ببینش
ا. ت : هه چه قشنگه
«یه گردنبند که عکسش اسلاید 3»
ا. ت: میشه برام ببندی
فلیکس: حتما بده ببندم
*هنگام بستن یه بوس رو گردنش میزاره *
«تهیونگ دستش رو گاز گرفت خواست پاشه بره بزنتش که یونجا گف اروم باش یه نقشه دارم »
حمایت کنید پلیز 🥺🦊🥥
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم 🥺💖
≪زببای من≫
P.t 3
ارایشم رو درست کردم و رفتیم بیرون نشستیم که گارسون غذا هارو اورد
یونجا:واو چه زیادن
تهیونگ: نترس من حساب میکنم😁
یونجا: نه منظورم این نبود 😅
تهیونگ: من سفارش دادم پس منم پولش رو میدم
یونبیول : خیلی ممنون( به گارسون )
گارسون : نوش جان
تهیونگ: خب شروع کنیم
*ا.ت هیچی نمیخوره *
جولیا: ا. ت تو چرا هیچی نمیخوری
ا. ت: اشتها ندارم ممنون شما بخورید
یونبیول: از وقتی با ته کات کرده اشتهاش کور شده😂
تهیونگ: واقعا؟ *پوزخند*😎
ا. ت : یاااااا شوخی میکنه 😟
یونجا: اره اره 😂
ا. ت: ببین یونجا میزنم تو دهنت 🤨
تهیونگ: اوففففف
ا. ت: زهرمار
جولیا : وایسا ببینم مگه شما باهم رابط داشتید 😳
ا. ت: اره ولی قبلا الان نه و بعدی هم وجود نداره( اره جون عمت 😂)
تهیونگ: اهم حق با اونه ما قبلا رابطه داشتیم نه الان و در اینده هم قرار نیست دوس دختر و دوس پسر باشیم چون قرار زن و شوهر باشیم 😎😏*پوزخند *
ا. ت: گگگ منتظر باش 😒
تهیونگ: اهم منتظرم
«ناگهان جناب اقای فلیکس وارد کافه میشود»😂
فلیکس: هایی بچه ها🤗
تهیونگ: کی گف تو بیایی 😠
ا. ت : من مشکلی داری 🤨
ا. ت : خوش اومدی 😄
فلیکس :ممنون هانی 😙
جولیا، یونبیول، یونجا : خوش اومدی
فلیکس: خیلی ممنونم 😃
فلیکس: این خانم زیبا کی باشن
تهیونگ: فضولیش به تو نیومده
جولیا: تهیونگگگگگگ 😶
جولیا: بابت تهیونگ ازتون معزرت میخوام
فلیکس: عیب نداره
جولیا: من دختر عموی تهیونگ هستم تازه به کره اومدم تو انگلیس بزرگ شدم
فلیکس: اوو از اشنایی تون خوشبختم لیدی
تهیونگ: خفه شو
فلیکس: عاوو داشت یادم میرفت
هانی اینو براتو گرفتم
ا. ت : وایی ممنون چرا زحمت کشیدی
فلیکس: باز کن ببینش
ا. ت : هه چه قشنگه
«یه گردنبند که عکسش اسلاید 3»
ا. ت: میشه برام ببندی
فلیکس: حتما بده ببندم
*هنگام بستن یه بوس رو گردنش میزاره *
«تهیونگ دستش رو گاز گرفت خواست پاشه بره بزنتش که یونجا گف اروم باش یه نقشه دارم »
حمایت کنید پلیز 🥺🦊🥥
۵.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.