هایی چون دیر گذاشتم خواستم پارت 4 رو هم بزارم 😁

هایی چون دیر گذاشتم خواستم پارت 4 رو هم بزارم 😁

≪زیبای من ≫
P.t 4

تهیونگ و یونجا رفتن WC
ته: خب نقشت چیه
یونجا : یونبیول ا. ت رو میبره دست شویی و تو یکی از اتاق ها و درو قفل میکنه بعد میگه در گیر کرده و میاد بیرون همین که اومد تو میری پیشش دیگه بقیش با خودت خواستی حرف بزنید خواستی کار های دیگه باهاش بکن 😂😂
ته: دمت گرم 😃
ته : اما یونبیول قبول میکنه؟
یونجا:صد درصد اون بیشتر از تو میخواد اشتی کنید
ته : عالیه خیلی ممنونم رفیق
یونجا :خیله خب بیا بریم
ته: بریم

رفتیم نشستیم که یونجا با پیام داستان رو برا یونبیول گف
و یونبیول به من و یونجا چشمک زد که حله
یونبیول: ا. ت بیا بریم کارت دارم
ا. ت: چیه خب همین جا بگو
یونبیول: میگم بیااااااا
ا. ت : اوففف باشه
*تو دستشویی*
ا.ت: خب بگو چی شده
یونبیول: وایسا الان میگم اما اون اونجا گوشواره تو نیست
ا. ت: کدوم
یونبیول: نگا اونجا تو اون اتاقه
ا. ت: ببینم
(ا.ت رفت تو و یونبیول در رو بست و قفل کرد)
ا. ت: درو باز کن
یونبیول: وای در گیر کرده من میرم کمک بیارم
ا. ت: اوک زود باش

*یونبیول اومد بیرون به ته اشاره کرد که بره تهیونگ هم رفت*

*ته رفت در رو باز هم کرد و رف تو *

ا. ت: یااا تو چرا درو باز کردی یونبیول کو؟
ته: یونبیول نیست

*ته رفت داخل و درو قفل کرد*
ا. ت: ( جیغ) داری چیکار میکنی برو بیرونن
ته : اوکی میرم ولی وقتی کارم تموم شد
ا.ت خواست جیغ بزنه کهـ...

خب خب لایک و حمایت 🍊🛵