پارت شیشم سناریو

پارت شیشم سناریو
--------------------------
ات: کوکی حالت خوبه آخه انگار میخوای حرفی بزنی ولی نمیگی
کوک: خب چیزه مهم نیست اصلا به تو ربطی نداره
ات: خب بگو
کوک: گفتم که مهم نیست
وقتی کوک اینو گفت ات یکم ناراحت شد
ات: باش ( با حالت ناراحتی)
کوک : باش میگم من..من.. دوست دارم
وقتی کوک اینو گفت سریع پا شد از اونجا و دویید سمت دستشویی
ات مونده بود و نمی‌دونست چی کار کنه و تو شوک بود که یه آدم که واسه همه قلدری میکنه اینقدر باهاش خوب شده
ات از اونجا پا شد با حالتی که دستشو گزاشته بود روی دلش چون درد میکرد وقتی رفت تو دستشویی رفت جلوی در یکی از دستشویی هایی که کوک توش بود وایساد
کوک باحالتی که صورتش قرمز بود گفت : کیه پشت در ؟
ات جوابشو داد: منم ات
کوک وقتی فهمید ات پشت در وایساده درو سریع باز کرد و تو چشای ات نگاه میکرد
و درحالی که سرش پایین بود ات گفت: چیزی شده چرا سرت پایینه
کوک چیزی نگفت ولی بعدش گفت: ات .. میتونی بیای تو ؟
ات وقتی اینو شنید یه قدم از در فاصله گرفته بود و فکر می‌کرد قراره کوک بهش آسیب بزنه


مایل به پارت بعدی؟
دیدگاه ها (۳)

بسی حق است

ممنون بخاطر لایکات

حضرت جیزز

صد تایی مون مبار ککککککک

هنرمند کوچولوی من

دوست پسر دمدمی مزاج

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط