آه
همین دیروز بود که نامه سهراب به احمدرضا احمدی را میخواندم...
نامه ای که سهراب از نیویورک فرستاده بود و من با هر جمله اش صدبار قربان صدقه سهراب رفتم و هزاربار حسرت رابطه زیبای این دو را خوردم...
همین دیروز استوری های محمدصالح علا در زادروز رفیقش را بارها دیدم...
چقدر آدم نیاز دارد به رفیق...
رفیقی که دور هم بود بود... خیلی دور هم بود بود...
فقط رفیقی باشد که گاهی بتوان با او قرار گذاشت فلانی بیا برویم یک گوشه دنیا آه بکشیم...
بیا برویم کمی گریه کنیم...
حرف هم نزدیم مهم نیست...
آدمیزاد توی این دنیای بی مروت باید چهارتا رفیق مثل احمدرضا احمدی و سهراب و محمدصالح علا داشته باشد...
#او_نویسی:
چقدر جای خالیت این روزها توی چشم میزند رفیق...
نامه ای که سهراب از نیویورک فرستاده بود و من با هر جمله اش صدبار قربان صدقه سهراب رفتم و هزاربار حسرت رابطه زیبای این دو را خوردم...
همین دیروز استوری های محمدصالح علا در زادروز رفیقش را بارها دیدم...
چقدر آدم نیاز دارد به رفیق...
رفیقی که دور هم بود بود... خیلی دور هم بود بود...
فقط رفیقی باشد که گاهی بتوان با او قرار گذاشت فلانی بیا برویم یک گوشه دنیا آه بکشیم...
بیا برویم کمی گریه کنیم...
حرف هم نزدیم مهم نیست...
آدمیزاد توی این دنیای بی مروت باید چهارتا رفیق مثل احمدرضا احمدی و سهراب و محمدصالح علا داشته باشد...
#او_نویسی:
چقدر جای خالیت این روزها توی چشم میزند رفیق...
۱۹.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.