طناب را به گردنم انداختند گفتند : آخرین آرزویت ؟ گفتم : دیدن عشــقم گفتند : خسته است تا صبح برایت طناب بافته
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.