صبحے دوباره آمد و دارم هواے تو
صبحے دوباره آمد و دارم هواے تو
آرے هوا، هواے تو و ماجراے تو
یعنے بیا بشین و برایم ڪمے بخند
تا عشق زندگے ڪند از هایهاے تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میڪند
آن لحظهاے ڪه میشود از عشق واے تو
با دستپاچگے، گل شببوے این حیاط
میمیرد از حسادت عطر رداے تو
خمیازه میڪشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فداے تو
اما تو نیستے چه غریبانه میپرد
خوابے ڪه دیدهام به دو چشمم براے تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد اداے تو
در سفرهے غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چاے تو
میخوانم از سڪوت چڪاوک ڪه باز هم
صبحے دوباره آمد و خالیست جاے تو
#اسماعیل_ساسانی
آرے هوا، هواے تو و ماجراے تو
یعنے بیا بشین و برایم ڪمے بخند
تا عشق زندگے ڪند از هایهاے تو
مثل همیشه پنجرهمان مشق میڪند
آن لحظهاے ڪه میشود از عشق واے تو
با دستپاچگے، گل شببوے این حیاط
میمیرد از حسادت عطر رداے تو
خمیازه میڪشم، مگر این بار بشنوم
صبحت بخیر باشد و جانم فداے تو
اما تو نیستے چه غریبانه میپرد
خوابے ڪه دیدهام به دو چشمم براے تو
افتاده آفتاب، لبِ تختِ خواب من
خورشید، ناشیانه درآرد اداے تو
در سفرهے غزل، دل هر بیت میتپد
مصرع به مصرعش شده دلتنگ چاے تو
میخوانم از سڪوت چڪاوک ڪه باز هم
صبحے دوباره آمد و خالیست جاے تو
#اسماعیل_ساسانی
۱.۶k
۲۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.