پارت۵
پارت۵
سانزو:هیششششش(انگشتش رو روی لبت میکشه)
قرمز میشی و نگاهش میکنی
سانزو:ما چند ساله که هم رو میشناسیم درسته که از هم دور بودیم ولی خب...
لبخند میزنه و موهات رو میده پشت گوشت
سانزو:میخوام برای من باشی دارلینگ...
با تعجب بهش نگاه میکنی نفست رو حبس میکنی و بعد از چند ثانیه با خنده نفست آزاد میشه و بغلش میکنی...
ازش فاصله میگیری
سانزو صورتت رو با دستاش قاب میکنه
سانزو:پرنسس افتخار میدی!؟
منتظر جوابت نمیشه و صورتت رو میکشه جولو و عمیق لبات رو میبوسه
کلیک📸
سانزو سریع ازت فاصله میگیره و به سمت صدا برمیگرده
ریندو:این صحنه ثبت شد😉
ران:فرستادنش تو گروه گنگ
شوکه شده با صورت رنگ لبو بهشون نگاه کردی
سانزو با دیدن قیافه تو درحالی که داشت مثل ببر دنبال هایتانیا میدوید وایساد و خندش گرفت ران و ریندو هم خندشون گرفت
ران:کاپکیک کوچولو شبیه گوجه شدی😂
سانزو با آنج میکوبه به پهلوی ران
با غرغر پشتت رو بهشون میکنی
سانزو کنارت میشینه و سرت رو تکیه میده به شونش ران و ریندو هم کنارتون میشینن
و منتظر محموله الماس میشید
دوساعت بود:
ران:ا/ت کیسه ها رو درسته حسابی بستی
ا/ت:آره دیگه بریم
ریندو:الان کشتی میره بیاید دیگه
سانزو دستت تو رو میگیره و میکشتت روی کشتی
و از اینجا به بعد تایتانیک بدون غرق شدن
خوشبخت شید به پای هم پیر شید
پارت آخر بود امیدوارم خوشتون آمده باشه.
سانزو:هیششششش(انگشتش رو روی لبت میکشه)
قرمز میشی و نگاهش میکنی
سانزو:ما چند ساله که هم رو میشناسیم درسته که از هم دور بودیم ولی خب...
لبخند میزنه و موهات رو میده پشت گوشت
سانزو:میخوام برای من باشی دارلینگ...
با تعجب بهش نگاه میکنی نفست رو حبس میکنی و بعد از چند ثانیه با خنده نفست آزاد میشه و بغلش میکنی...
ازش فاصله میگیری
سانزو صورتت رو با دستاش قاب میکنه
سانزو:پرنسس افتخار میدی!؟
منتظر جوابت نمیشه و صورتت رو میکشه جولو و عمیق لبات رو میبوسه
کلیک📸
سانزو سریع ازت فاصله میگیره و به سمت صدا برمیگرده
ریندو:این صحنه ثبت شد😉
ران:فرستادنش تو گروه گنگ
شوکه شده با صورت رنگ لبو بهشون نگاه کردی
سانزو با دیدن قیافه تو درحالی که داشت مثل ببر دنبال هایتانیا میدوید وایساد و خندش گرفت ران و ریندو هم خندشون گرفت
ران:کاپکیک کوچولو شبیه گوجه شدی😂
سانزو با آنج میکوبه به پهلوی ران
با غرغر پشتت رو بهشون میکنی
سانزو کنارت میشینه و سرت رو تکیه میده به شونش ران و ریندو هم کنارتون میشینن
و منتظر محموله الماس میشید
دوساعت بود:
ران:ا/ت کیسه ها رو درسته حسابی بستی
ا/ت:آره دیگه بریم
ریندو:الان کشتی میره بیاید دیگه
سانزو دستت تو رو میگیره و میکشتت روی کشتی
و از اینجا به بعد تایتانیک بدون غرق شدن
خوشبخت شید به پای هم پیر شید
پارت آخر بود امیدوارم خوشتون آمده باشه.
۳.۶k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.