پارت4
پارت4
و همراه هم به اتاق رفتید
وارد اتاق که شدید با خجالت وارد شدین
سانزو بالشت و پتوش رو روی زمین گذاشت
ا/ت:روی زمین میخوابی☺️؟
سانزو با نگاه سرد همیشگی سرش رو تکون داد و روی زمین نشست
ا/ت:خب تخت دونفره است، من میتوانم یه گوشه و...(با خجالت سرت رو پایین انداختی)
هرجور راحتی و ته تخت چسبیده به دیوار پشتت رو به سانزو کردی و چشمات رو بستی.
۵-۴-۳-۲-۱دقیقه بعد:
با تکون خورد تخت متوجه شدی که سانزو لبه تخت نشسته تکون نخوردی تا خودت و سانزو معذب نباشید
سانزو با یه نیشخند بزرگ لبه تخت پشت به تو خوابید.
صبح روز بعد در حالا چشمات رو باز کردید که صورتت دو سانت با صورت سانزو فاصله داشت و نفساتون کاملاً به هم گره خورده بود
کامل قرمز شدی خواستی ازش فاصله بگیری که متوجه شدی داره بیدار میشه پس بی حرکت چشمات رو بستی
From Sanzo's point of view:
صبح در حالی چشمام رو باز کردم که قشنگ ترین صحنه دنیا رو دیدم
از شکوفه ساکورام فقط یکی دو سانت فاصله داشتم ، چقدر دلم میخواست از نزدیک حسش کنم
دستم رو سمت صورتش برم که...
تق تق تق(صدای در)
سانزو:اَه احمقای لعنتی الان آخه
سریع از ا/ت فاصله گرفتم و پشتم رو بهش کردم
____
هر دو بیدار شدید و به سمت در رفتید
سانزو درب رو باز کرد و تو از پشتش خم شدی تا ببینی کیه
ران:های بچه ها چه خبر!؟
ریندو:به به دیشب دونفر خوش گذشت؟
با خجالت به سانزو نگاه کردی و یاد صحنه چند لحظه پیش افتادی
ران به آرنج به ریندو ضربه زد
ران:رسیدیم یوکوهاما پاشید جمع کنید بریم
وسایل رو جمع کردید و سوار موتور ها شدین و از اسکله خارج شدید...
به محل قرار رسیدید
ران:آااااا یه ساعت زود تر رسیدیم من گشنمه
ریندو:منم همینطور
سرت رو به علامت تائید تکون دادی
سانزو هم با نگاه به تو لبخند محوی زد
ریندو یه چشمک به ران زد و سمت موتورش رفت
ران:ما میریم یه چیزی بخریم زود بر میگردیم
تو و سانزو هم سر تکون دادید
ا/ت:ممنونم
روی یکی از جعبه های چوبی میشینه(اسلاید۲)
با خجالت و خیال بافی راجب صبح بهش خیره شده بودی...
سانزو:چیزی شده
پشتت رو بهش کردی
ا/ت:نه نه هیچی
سانزو:ا/ت...
با گوشه چشم نگاهش کردی
سانزو: بیا اینجا یه لحظه... لطفاً
با تردید میری و رو به روش می ایستی
سانزو یکم به چشمات نگاه میکنه و کمرت رو میگیره میکشتت جلو و روی پاش میشوند
به حالت پنیک بهش نگاه میکنی
ا/ت:سا...سا سانزو...سان...م من...
سانزو:هیششششش(انگشتش رو روی لبت میکشه)
و همراه هم به اتاق رفتید
وارد اتاق که شدید با خجالت وارد شدین
سانزو بالشت و پتوش رو روی زمین گذاشت
ا/ت:روی زمین میخوابی☺️؟
سانزو با نگاه سرد همیشگی سرش رو تکون داد و روی زمین نشست
ا/ت:خب تخت دونفره است، من میتوانم یه گوشه و...(با خجالت سرت رو پایین انداختی)
هرجور راحتی و ته تخت چسبیده به دیوار پشتت رو به سانزو کردی و چشمات رو بستی.
۵-۴-۳-۲-۱دقیقه بعد:
با تکون خورد تخت متوجه شدی که سانزو لبه تخت نشسته تکون نخوردی تا خودت و سانزو معذب نباشید
سانزو با یه نیشخند بزرگ لبه تخت پشت به تو خوابید.
صبح روز بعد در حالا چشمات رو باز کردید که صورتت دو سانت با صورت سانزو فاصله داشت و نفساتون کاملاً به هم گره خورده بود
کامل قرمز شدی خواستی ازش فاصله بگیری که متوجه شدی داره بیدار میشه پس بی حرکت چشمات رو بستی
From Sanzo's point of view:
صبح در حالی چشمام رو باز کردم که قشنگ ترین صحنه دنیا رو دیدم
از شکوفه ساکورام فقط یکی دو سانت فاصله داشتم ، چقدر دلم میخواست از نزدیک حسش کنم
دستم رو سمت صورتش برم که...
تق تق تق(صدای در)
سانزو:اَه احمقای لعنتی الان آخه
سریع از ا/ت فاصله گرفتم و پشتم رو بهش کردم
____
هر دو بیدار شدید و به سمت در رفتید
سانزو درب رو باز کرد و تو از پشتش خم شدی تا ببینی کیه
ران:های بچه ها چه خبر!؟
ریندو:به به دیشب دونفر خوش گذشت؟
با خجالت به سانزو نگاه کردی و یاد صحنه چند لحظه پیش افتادی
ران به آرنج به ریندو ضربه زد
ران:رسیدیم یوکوهاما پاشید جمع کنید بریم
وسایل رو جمع کردید و سوار موتور ها شدین و از اسکله خارج شدید...
به محل قرار رسیدید
ران:آااااا یه ساعت زود تر رسیدیم من گشنمه
ریندو:منم همینطور
سرت رو به علامت تائید تکون دادی
سانزو هم با نگاه به تو لبخند محوی زد
ریندو یه چشمک به ران زد و سمت موتورش رفت
ران:ما میریم یه چیزی بخریم زود بر میگردیم
تو و سانزو هم سر تکون دادید
ا/ت:ممنونم
روی یکی از جعبه های چوبی میشینه(اسلاید۲)
با خجالت و خیال بافی راجب صبح بهش خیره شده بودی...
سانزو:چیزی شده
پشتت رو بهش کردی
ا/ت:نه نه هیچی
سانزو:ا/ت...
با گوشه چشم نگاهش کردی
سانزو: بیا اینجا یه لحظه... لطفاً
با تردید میری و رو به روش می ایستی
سانزو یکم به چشمات نگاه میکنه و کمرت رو میگیره میکشتت جلو و روی پاش میشوند
به حالت پنیک بهش نگاه میکنی
ا/ت:سا...سا سانزو...سان...م من...
سانزو:هیششششش(انگشتش رو روی لبت میکشه)
۳۹۷
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.