انگار

انگار
قبل از آمدنت...
تو را دوست داشتم!
انگار تو را در جایی
و در جهانی دیگر
دیده بودم ...
انگار همه ی آن چیزهایی را
که دوست داشتم را می دانستی
و همه ی آنها را در تو می دیدم..
انگار تمام رویاهایم
تکه تکه بهم چسبیده بود
و آرزویی را که در دلم داشتم...
با حضور تو برآورده شد!
همه چیز قبل از آمدنت
شروع شده بود
دوست داشتنت بهانه بود!
من از قبل عاشقت بودم...
دیدگاه ها (۱)

اونجایی‌که‌برونو‌مارس‌میخونه‌،‌وقتی‌میخندی‌دنیا‌برای‌ثانیه‌ا...

زیر گنبد کبود، یکی موند یکی نموند؛

کیم ناجون ، باحرفات انگاری قلب زخمیمو نوازش میکنی و آروم بهش...

تا قبل از تو اعتقاد ب وجود فرشته ها روی زمین رو نداشتیم!

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

رمان فیک پارت 4ر:در باز شد با کسی که دیدم تعجب کردم جونکوک ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط