وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step si
وقتی فهمیدی خواهر ناتنیشی (When you found out her step sister )
part ⁸
_تقصیر اونه
+تقصیر اونه
~جئون مین تو خواهر بزرگتری باید ازش مراقبت کنی..... کوک تو پسری باید با دخترا مهربون باشی.. فهمیدی؟
~باشه دیگ قطع میکنم الان سوار هواپیما میشیم
و بعله مامان قطع کرد اه گند بزنن تو شانس من ک برادی مث این دارم چیششش
یهو کوک صورتشو سمتم گرفت
_شنیدی مامان چی گفت؟... باید ازم مراقبت کنی
+توهم باید مهربون باشیییییی
_مگ تو دختری؟
+توو........
عاه این کابوس زندگی منه.... زندگی چقدر بدون ی برادر شیطون عالی میشه
هعی باید برم دیگ باید صبحانه براش درست کنم چیشش
رفتم تو آشپز خونه و آرد و آب رو برداشتم و باهم مخلوط کردم و براش نون بخارپز درست کردم
بوشش واییی خیلی خوب بود به به چ کردم
ک یدفعه کوک با یه لیوان اونورتر وایستاده بود
_بیارشون تو اتاقم حوصله ندارم اینجا بخورم
رفتم با عصبانیت جلوش وایستادم
+نوکر بابات غلام سیاه (😂🤦🏻♀️)
_پس من نمیخورم
یکدفعه یاد ی چیز افتادم
+وایستا
_چیه
+اگ برای شرکتت توی مسابقه ی ریاضی نبود
از توی کشوی میز آشپزخونه ی قرص براش بیرون آوردم
+داری سوئه هاضمه میگیری و وقت مطالعه ی با ارزشم همش داره صرف غذا درست کردن برای تو میشه
قرص رو گرفتم سمتش محکم از تو دستم برداشت
ویو کوک:
من راستش همش مراقبشم اما اون نمیفهمه دیشب ک کنارش پایین تختش خوابیده بودم بخاطر این بود ک ب گفته دکتر اون خوابگردی داره
هر شب و هر شب توی خواب راه میره اما من مراقبشم و باز برش میگردونم اما خودش اینو نمیدونه یعنی نمیخوام بفهمه
وقتی قرص رو داد بهم داشتم میرفتم طرف اتاق ک پوزخندی زدم بهش خیلی دوستش دارم ولی اون نمیفهمه.....
part ⁸
_تقصیر اونه
+تقصیر اونه
~جئون مین تو خواهر بزرگتری باید ازش مراقبت کنی..... کوک تو پسری باید با دخترا مهربون باشی.. فهمیدی؟
~باشه دیگ قطع میکنم الان سوار هواپیما میشیم
و بعله مامان قطع کرد اه گند بزنن تو شانس من ک برادی مث این دارم چیششش
یهو کوک صورتشو سمتم گرفت
_شنیدی مامان چی گفت؟... باید ازم مراقبت کنی
+توهم باید مهربون باشیییییی
_مگ تو دختری؟
+توو........
عاه این کابوس زندگی منه.... زندگی چقدر بدون ی برادر شیطون عالی میشه
هعی باید برم دیگ باید صبحانه براش درست کنم چیشش
رفتم تو آشپز خونه و آرد و آب رو برداشتم و باهم مخلوط کردم و براش نون بخارپز درست کردم
بوشش واییی خیلی خوب بود به به چ کردم
ک یدفعه کوک با یه لیوان اونورتر وایستاده بود
_بیارشون تو اتاقم حوصله ندارم اینجا بخورم
رفتم با عصبانیت جلوش وایستادم
+نوکر بابات غلام سیاه (😂🤦🏻♀️)
_پس من نمیخورم
یکدفعه یاد ی چیز افتادم
+وایستا
_چیه
+اگ برای شرکتت توی مسابقه ی ریاضی نبود
از توی کشوی میز آشپزخونه ی قرص براش بیرون آوردم
+داری سوئه هاضمه میگیری و وقت مطالعه ی با ارزشم همش داره صرف غذا درست کردن برای تو میشه
قرص رو گرفتم سمتش محکم از تو دستم برداشت
ویو کوک:
من راستش همش مراقبشم اما اون نمیفهمه دیشب ک کنارش پایین تختش خوابیده بودم بخاطر این بود ک ب گفته دکتر اون خوابگردی داره
هر شب و هر شب توی خواب راه میره اما من مراقبشم و باز برش میگردونم اما خودش اینو نمیدونه یعنی نمیخوام بفهمه
وقتی قرص رو داد بهم داشتم میرفتم طرف اتاق ک پوزخندی زدم بهش خیلی دوستش دارم ولی اون نمیفهمه.....
۹.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.