مگسهای کشتارگاه

"مگس‌های کشتارگاه"
عصرها، پاهای خون‌آلودشان را
بر اوراق کتاب‌های درسی‌ام می‌دواندند.
با چشمان بسته، هنوز می‌توانم صدای درختان را
در خیابان‌مان بشنوم
که به تابستان بدرودی خسته می‌گویند،
و کسی، زیر پنجره‌مان
تردیدِ گاوهای پیر ابله را به یاد می‌آورد،
که ناگهان ظنین می‌شوند
درست وقتی که تیغه فرو می‌افتد.

#چارلز_سیمیک
ترجمه : #غلامرضا_صراف
دیدگاه ها (۱)

- بیرحم‌ترین قطعه‌یِ #پاییز چنین است ؛باران بزند ...

پیامش روی صفحه ی گوشی بالا اومد"جلوی در دانشگاه منتظرتم. تمو...

تو مرا آزردیکه خودم کوچ کنم از شهرت...تو خیالت راحت!میروم از...

#لبیک_یا_حسن❤ ️#خادمین_بقیع_غریب میشود روزی "مدینه" ، پایتخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط