کاش می شد بی خبر یک حلقه بر در می زدی

کاش می شد بی خبر، یک حلقه بر در می زدی
بر خیالاتِ محالم، رنگِ باور می زدی

بی تو این دنیا جهنم، من اسیر دوزخم
کاش می شد شعبه، در صحرای محشر می زدی

ساحل دریای چشمم، شد اسیرِ موجِ خون
یادِ ایامی که در چشمم، تو لنگر می زدی

صمد_قاسملو

🏵
دیدگاه ها (۱۰)

🔴 دریاچه‌ها و تالاب‌های نوشهر دریاچه سد آویدر یا آبیدردریاچه...

نامه ای برای توماه تابانم...!نظاره گر آسمانم...دوست داشتنی ت...

طوری بخند که تقدیر شکستش را بپذیردچنان عشق بورز که حتی تنفر ...

اونجا که نزار قبانی میگه:آیا بگویم دوستت دارم؟!کاش جرأت گفتن...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

My angel (part 14 )چند دقیقه ای میشد که محو فضای اطرافت شده ...

دانشگاه مرگ پارت ۲۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط