افسانه نجومی
استاد بانو "افسانه نجومی"، شاعر، داستاننویس، پژوهشگر و منتقد ادبی، تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی سپری کرد.
▪نمونهی شعر:
(۱)
حتی با ابرها هم نسبتی ندارد
کارونی که به تن دارم
به آفتاب رو به غروب نگاه کن
به شطی که از گلوی مچالهی کوچه انحنای مجعد نافذیست
بلمی که شانههایاش پیاپی به رویت تابستان نهیب میزند
با اهوازهای شورتر از شلوغ حاضر است
شناور است در مفقودالاثر
در اشباع مدام از مفاصل مشتعل
شلوغی سطرهای کپک زده از اوایل شب پیداست
پیداست حدود استخوانی نیلبک
انگشتهای برهنهای که
از حلول خیابان هنوز مدار زمیناند
و در خودشان نقب میکشند
برگشتهام به متن استخوانی پیشانی
با انگشتانی که حلاوت نیزار از تلخی ذائقه
به مواجهه میزند
مواجهه از نیلبک شدیدتر از میانهی کوچههاست
که هر چه میکشانم و میکشد
در ابعاد زمینی تاریکی به حنجره میوزد
برای همین است
کارون پوشیدهام
از تاریخی عبور کنم
که چینهای مفصل دامناش
کوتاهی پیچیده از حواس زمین
کوتاهتر از شرایط مردن سلب میشود!.
(۲)
با امضایم
به آفرینش لبهایت دست میبرم
از شکل ثابت درخت
تا انحنای صورتکهایی که
حدود فرضی خیابان را بدرقه میکنند
این روزنه
با چشم مستعار
و لامسهای که مردههایش را مرگ به عهده نمیگیرد
خوابگرد طبیعی کوچههاست
پرسه نمیزند
میدود
تا از شباهت دندانها قوام بگیرد با دوایر مرئی
با دوایر مرئی
دقیقهها شیبهای منکسری دارند
تاخیرهای بزرگتر
این خاک با دستچین ورقهایش بازی میشود
تا گردنبندی که سایه به گردباد بسته است
در تعرفهای خصوصی لایروبی شود
با دوایر مرئی
و الیاف کاغذی عقربههایی که
تند تند به کوچه نمیرسند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
▪نمونهی شعر:
(۱)
حتی با ابرها هم نسبتی ندارد
کارونی که به تن دارم
به آفتاب رو به غروب نگاه کن
به شطی که از گلوی مچالهی کوچه انحنای مجعد نافذیست
بلمی که شانههایاش پیاپی به رویت تابستان نهیب میزند
با اهوازهای شورتر از شلوغ حاضر است
شناور است در مفقودالاثر
در اشباع مدام از مفاصل مشتعل
شلوغی سطرهای کپک زده از اوایل شب پیداست
پیداست حدود استخوانی نیلبک
انگشتهای برهنهای که
از حلول خیابان هنوز مدار زمیناند
و در خودشان نقب میکشند
برگشتهام به متن استخوانی پیشانی
با انگشتانی که حلاوت نیزار از تلخی ذائقه
به مواجهه میزند
مواجهه از نیلبک شدیدتر از میانهی کوچههاست
که هر چه میکشانم و میکشد
در ابعاد زمینی تاریکی به حنجره میوزد
برای همین است
کارون پوشیدهام
از تاریخی عبور کنم
که چینهای مفصل دامناش
کوتاهی پیچیده از حواس زمین
کوتاهتر از شرایط مردن سلب میشود!.
(۲)
با امضایم
به آفرینش لبهایت دست میبرم
از شکل ثابت درخت
تا انحنای صورتکهایی که
حدود فرضی خیابان را بدرقه میکنند
این روزنه
با چشم مستعار
و لامسهای که مردههایش را مرگ به عهده نمیگیرد
خوابگرد طبیعی کوچههاست
پرسه نمیزند
میدود
تا از شباهت دندانها قوام بگیرد با دوایر مرئی
با دوایر مرئی
دقیقهها شیبهای منکسری دارند
تاخیرهای بزرگتر
این خاک با دستچین ورقهایش بازی میشود
تا گردنبندی که سایه به گردباد بسته است
در تعرفهای خصوصی لایروبی شود
با دوایر مرئی
و الیاف کاغذی عقربههایی که
تند تند به کوچه نمیرسند.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
- ۱.۴k
- ۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط