می توانستم گیلاسم را تا نیمه

می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه
از شرابِ کهنه پر کنم
می‌ توانستم یکی‌ از آن آهنگ‌های قدیمی‌ را بگذارم و آرام آرام
خمارِ نوستالژی روزگارِ خوب شوم ...

می‌ توانستم پا برهنه
کوچه‌های باریکِ باغ را بدوم
می‌ توانستم دامنم را
پر از شکوفه‌های یاس کنم
و مست شوم
مستِ مستِ مست ...

اما پشتِ این پنجره
رو به دریا نشستم
و برای تو شعر نوشتم
مست شدم
مستِ مستِ مست ...
دیدگاه ها (۱)

هوا که حسابی سرد شدصدایم کنروبرویم بنشینچشمهایت را ببند و فق...

❄ ️باید شعـــرے بنویســمڪہ سخـت باشدتا بیایی ڪمڪم ڪہ تنهـایی...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

دیدار دوباره..[p1]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط