ات دختری شیطون از اون شیطونا و کیوت و ریزه پیزه و لجبا
ا.ت دختری شیطون (از اون شیطونا) و کیوت و ریزه پیزه و لجباز که تقریبا سه ساله با جیهوپ ازدواج کرده
ویو ا.ت
+سلام اسم من جانگ ات هست تقریبا سه ساله با هوپی ازدواج کردم اوفففف خیلی حوصلم سررفته چیکار کنم هوپی هم شب میاد اها میرم بازی می خواستم اماده شم که هوپی زنگ زد
+جانم عشقم
-بیب من دارم میام خونه مرخصی گرفتم
+باشه عشقم بی-دوست دارم بای بای
+عه هوپی جونم میاد ولی کلا سه ساعته رفته سر کار که ای رئیس بد رفتم غذا درست کردم و غذا رو می خواستم بکشم که در زده شد رفتم باز کردم
+پرید بغلش هوپی جونم اومد
-اخ دختره شیطون بیا پایین
+هوپیم منو دوش نداله من اشلا دیگه نمی خوام قهلم
-عه بیب من قهره
+برگشت دست به سینه با یه اخم کیوت
∆هوپی ات رو برگردوندن و محکم لباشو بوسید
-اشتی
+اشتی(ذوق)
-بریم غذا
+بریممم
....
ویو ات
+هوپی ناهارشو خورد رفت توی اتاقش منم حوصلم به گاج رفته بود تصمیم گرفتم کرم ریزی کنم و میدونم که قراره پاره بشم ولی می ارزه رفتم یه لباس کوتاه پوشیدم خیلی کوتاه در حد یه ش.ورتک کوتاه و سو.تین که روش یه تور بود رفتم و در اتاقو زدم
-بیا داخل بیبی
-شوهرم چیکار میکنه
-کار میک.....اووو لباس قشنگی داری(هوپیمم رفت قاطی مکنه لاین های منحرف)
+دوسش داری
-اونم زیاد
+اونم دوست داری
-چیو
+اینو
∆نشست روی پاش و خودشو روی عضو هوپی تکون میداد هوپی هم که داشت تحریک میشد گفت
-ات اههه لعنت بهت مطمئنی
+اگه عشق زندگیم دوست نداره میتونم پاشما(عشوه)
-عاشق این عشوه هاتم ولی دیگه نمیتونی چونکه قراره پاره بشی عشقم
+ددی هوپی(عشوه و ناز)
-اه بیب تقصیر خودته نتونستی راه بری(خمار)
∆هوپی ات رو بلند کرد و محکم لباشو گذاشت روی لبای دختر و محکم میمکید و به سمت اتاق مشترکشون میرفتن برای لحظه ای از هم جدا شدن
+هوپی
-هوپی؟🤨
+ددی
-افرین
+ددی لبامو کندی
-بایدم بکنم چونکه مال خودمن
∆و انداختش روی تخت و شروع کرد به در اوردن لباسش خب دیگه برو پی کارت کاری نداری؟ خب لرو ظرفای مامانتو بشور درس بخون یا اصلا نماز بخون فرزندم بفرما اینم تسبیح📿📿
ویو ا.ت
+سلام اسم من جانگ ات هست تقریبا سه ساله با هوپی ازدواج کردم اوفففف خیلی حوصلم سررفته چیکار کنم هوپی هم شب میاد اها میرم بازی می خواستم اماده شم که هوپی زنگ زد
+جانم عشقم
-بیب من دارم میام خونه مرخصی گرفتم
+باشه عشقم بی-دوست دارم بای بای
+عه هوپی جونم میاد ولی کلا سه ساعته رفته سر کار که ای رئیس بد رفتم غذا درست کردم و غذا رو می خواستم بکشم که در زده شد رفتم باز کردم
+پرید بغلش هوپی جونم اومد
-اخ دختره شیطون بیا پایین
+هوپیم منو دوش نداله من اشلا دیگه نمی خوام قهلم
-عه بیب من قهره
+برگشت دست به سینه با یه اخم کیوت
∆هوپی ات رو برگردوندن و محکم لباشو بوسید
-اشتی
+اشتی(ذوق)
-بریم غذا
+بریممم
....
ویو ات
+هوپی ناهارشو خورد رفت توی اتاقش منم حوصلم به گاج رفته بود تصمیم گرفتم کرم ریزی کنم و میدونم که قراره پاره بشم ولی می ارزه رفتم یه لباس کوتاه پوشیدم خیلی کوتاه در حد یه ش.ورتک کوتاه و سو.تین که روش یه تور بود رفتم و در اتاقو زدم
-بیا داخل بیبی
-شوهرم چیکار میکنه
-کار میک.....اووو لباس قشنگی داری(هوپیمم رفت قاطی مکنه لاین های منحرف)
+دوسش داری
-اونم زیاد
+اونم دوست داری
-چیو
+اینو
∆نشست روی پاش و خودشو روی عضو هوپی تکون میداد هوپی هم که داشت تحریک میشد گفت
-ات اههه لعنت بهت مطمئنی
+اگه عشق زندگیم دوست نداره میتونم پاشما(عشوه)
-عاشق این عشوه هاتم ولی دیگه نمیتونی چونکه قراره پاره بشی عشقم
+ددی هوپی(عشوه و ناز)
-اه بیب تقصیر خودته نتونستی راه بری(خمار)
∆هوپی ات رو بلند کرد و محکم لباشو گذاشت روی لبای دختر و محکم میمکید و به سمت اتاق مشترکشون میرفتن برای لحظه ای از هم جدا شدن
+هوپی
-هوپی؟🤨
+ددی
-افرین
+ددی لبامو کندی
-بایدم بکنم چونکه مال خودمن
∆و انداختش روی تخت و شروع کرد به در اوردن لباسش خب دیگه برو پی کارت کاری نداری؟ خب لرو ظرفای مامانتو بشور درس بخون یا اصلا نماز بخون فرزندم بفرما اینم تسبیح📿📿
- ۵.۰k
- ۰۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط