Ourlifeagain

#Our_life_again
#ᏢᎪᎡͲ_⁰⁰⁴

-براتون ارزوی موفقیت داریم
تقريبا ندیده بودیش.....
اونا نه ماسک و نه کلاه داشتن....
زیباییش خیره کننده بود....
تصاویر مبهمی به سرعت نور از ذهنت رد شد....
گوشات سوت کشید و چشمات سیاهی رفت.....
نتونستی تعادلت رو حفظ کنی و حس کردی داری میوفتی....
که یک نفر نگه‌ت داشت....
و بعد حس کردی دو نفر بازو هات رو گرفتن و نگه‌ت داشتن و اون فرد دستش رو از دور کمرت باز کرد.....
&اونی حالت خوبه؟
٪یونجی....میتونی صحبت کنی؟
دستت رو روی سرت گداشتی ‌و گفتی.....
+آره خوبم....ممنون
٪خواهش
&خواهش میکنم.....یونجون شی گرفتت...
آروم تعظیم کردی و گفتی‌....
+ممنونم
-نه مشکلی نیست....
جیم به گوشی یوری زنگ زد و یوری بهش جواب داد....
&بله....
&اوه داریم میاییم
&تقریبا رسیدیم
و تماس قطع شد...
&بریم پایین
+اوهوم....
&٪+خدانگهدار
اعضا: خدانگهدار
آروم بردنت پایین.....
جیم: حالت خوبی یونجی؟
+آره خوبم فقط سرم گیج رفت....الان اوکیم
جیم: خوبه پس سوار شید دخترا....
سوار ماشین شدین و رفتید خونه اصلی‌تون...
آروم از ماشین پیاده شدی و به اصرار لیا و یوری تصمیم گرفتی یکم بخوابی....