داستان تکان دهنده شیعه شدن دختر لزبین(همجنس باز)امریکایی
داستان تکان دهنده شیعه شدن دختر لزبین(همجنس باز)امریکایی
او که از گذشتهاش خجالت میکشید مخفیانه توسط یک روحانی قرآن خواندن را یاد گرفت تا کسی از گذشتهاش مطلع نشود.
قسمت پنجم(تاثیر پذیری کریستینا از فاطمه زهرا وبرگزیدن حجاب ونام فاطمه)
وقتی کریستینا مسلمان شد، یک کارت پستال و کتاب «چرا و چگونه نماز میخوانیم» به زبان انگلیسی، به او هدیه دادم و برای اولین بار همدیگر را در آغوش گرفتیم. این در نظر من یک معجزه بود. او از نمازش غافل نمیشد و روز به روز آرامتر و نورانیتر میشد.
یک روز در کتابخانه مدرسه با هم نماز خواندیم و او به من گفت در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم. پس از مدتی شروع به صحبت در مورد امامان کردم. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) و خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برایش گفتم و از دیگر امامان. به او گفتم حضرت فاطمه باید الگوی ما مسلمانان باشد و او قبول کرد. حتی بعدها به من گفت که با شنیدن داستان ائمه آنها را باور میکند ولی نمیداند چرا دیگران مثل او با این داستانهای دینی و ائمه، ایمان نمیآورند.
بعد از مدتی کریستینا برای اولین بار با روسری و لباس پوشیده به دیدنم آمد. او حجاب را برگزیده بود. به خودش میبالید و همین امر مرا هم خوشحال میکرد. چون که بالاخره فهمیدم حجاب من توانسته روی او تأثیر بگذارد. او درک کرده بود که هیچ خوشی لذتبخش تر از عشق به خدا نیست و بقیه عشقها کاذب و فانی است. او هم قبول داشت که ما کاسههای کوچک خود را زیر آبشار الهی میگیریم ولی چون این آبشار بسیار قوی است و ما ناتوان از پر کردن کاسههایمان، لذا ائمه (علیهم السلام) نعمت را در خود جمع میکنند و ما از آب آن آبشار توسط آنها که واسطه بین ما و خدا هستند سیراب میشویم.
کریستینا به واسطه علاقهای که به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پیدا کرده بود گفت که میخواهد اسمش را عوض کند. از من پرسید معنی اسمم چیست و من گفتم: «بریده از آتش» و او که شدیداً منقلب شده بود گفت میخواهد اسمش را بگذارد فاطمه. آن روز از خوشحالی دست مادرم را بوسیدم که چنین اسم زیبایی را برایم انتخاب کرده بود هر چند لایقش نبودم. کریستینا حتی در.....
ادامه دارد....
#دختر_شیعه
#شیعه
#تازه_مسلمان
#ره_یافته
او که از گذشتهاش خجالت میکشید مخفیانه توسط یک روحانی قرآن خواندن را یاد گرفت تا کسی از گذشتهاش مطلع نشود.
قسمت پنجم(تاثیر پذیری کریستینا از فاطمه زهرا وبرگزیدن حجاب ونام فاطمه)
وقتی کریستینا مسلمان شد، یک کارت پستال و کتاب «چرا و چگونه نماز میخوانیم» به زبان انگلیسی، به او هدیه دادم و برای اولین بار همدیگر را در آغوش گرفتیم. این در نظر من یک معجزه بود. او از نمازش غافل نمیشد و روز به روز آرامتر و نورانیتر میشد.
یک روز در کتابخانه مدرسه با هم نماز خواندیم و او به من گفت در ظلمات بودم و به نور دعوت شدم. پس از مدتی شروع به صحبت در مورد امامان کردم. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی (علیه السلام) و خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برایش گفتم و از دیگر امامان. به او گفتم حضرت فاطمه باید الگوی ما مسلمانان باشد و او قبول کرد. حتی بعدها به من گفت که با شنیدن داستان ائمه آنها را باور میکند ولی نمیداند چرا دیگران مثل او با این داستانهای دینی و ائمه، ایمان نمیآورند.
بعد از مدتی کریستینا برای اولین بار با روسری و لباس پوشیده به دیدنم آمد. او حجاب را برگزیده بود. به خودش میبالید و همین امر مرا هم خوشحال میکرد. چون که بالاخره فهمیدم حجاب من توانسته روی او تأثیر بگذارد. او درک کرده بود که هیچ خوشی لذتبخش تر از عشق به خدا نیست و بقیه عشقها کاذب و فانی است. او هم قبول داشت که ما کاسههای کوچک خود را زیر آبشار الهی میگیریم ولی چون این آبشار بسیار قوی است و ما ناتوان از پر کردن کاسههایمان، لذا ائمه (علیهم السلام) نعمت را در خود جمع میکنند و ما از آب آن آبشار توسط آنها که واسطه بین ما و خدا هستند سیراب میشویم.
کریستینا به واسطه علاقهای که به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پیدا کرده بود گفت که میخواهد اسمش را عوض کند. از من پرسید معنی اسمم چیست و من گفتم: «بریده از آتش» و او که شدیداً منقلب شده بود گفت میخواهد اسمش را بگذارد فاطمه. آن روز از خوشحالی دست مادرم را بوسیدم که چنین اسم زیبایی را برایم انتخاب کرده بود هر چند لایقش نبودم. کریستینا حتی در.....
ادامه دارد....
#دختر_شیعه
#شیعه
#تازه_مسلمان
#ره_یافته
۵.۰k
۲۹ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.