یکبار هم به من گفت عزیزترینم

یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژه‌ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی «عزیزترینم...!»
فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، «ترینِ» آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می‌داشت آن‌هم در کمالِ دارایی نه از روی ترس و تنهایی‌اش.


#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۱۲)

امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:«کجایی؟!»دلم هُری فرو ریخت...

at work

کاش یکی باشد؛که با او مثل خودِ خودت باشی.همانطورکه در خلوتت ...

آن روز استخبارات عراق، خبرنگاران را به منطقه عملیاتی جنوب بص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط