عشقپولی

#عشق_پولی
#part21

جیسونگ رفت و پیش مینهو نشست و شروع کرد به حرف زدن
جیسونگ : فیلم چی بزاریم؟ کمدی ، غمگین ، عاشقانه؟
مینهو : عاشقانه
جیسونگ : اکی

یه فیلم عاشقانه انتخاب میکنن بعد از یه مدت با حرف جیسونگ که گفت گشنمه شروع به خوردن پیتزا میکنن وقتی پیتزا شون تموم شد سوجو هارو باز میکنن و میخورن و کلی مست میشن

جیسونگ : مینهو هیونگ
مینهو : هوم ؟
جیسونگ : میدونی .... *مست*
مینهو : چیو میدونم ؟ *مست*
جیسونگ : اینکه من ازت خوشم میاد *با انگشت اشاره به مینهو اشاره میکنه*
مینهو : شوخیه خوبی بود *مست*
جیسونگ : شوخی نبود *مست*
مینهو : منم حس میکنم جیسونگ : چیو حس میکنی ؟مینهو : منم دوست دارم
جیسونگ : واقعا ؟؟ *مست و تعجب*
مینهو : هوم البته که ... *مست*
جیسونگ : البته که چی ؟*مست*
مینهو : تو امگای حقیقیه منی *مست*
جیسونگ : راس میگی ؟؟ پس بومگیو چی ؟؟ مگه اون امگات نبود ؟؟ *مست*
مینهو : معلومه که نه *مست*
جیسونگ : واقعا؟؟؟ *مست*
مینهو : آره اون امگای من نیست ولی تو .... میخوام تو واسه ی من باشی ولی زوده *مست*
جیسونگ : چرا زوده؟؟؟ *مست*
مینهو : بعدا میفهمی *مست*
جیسونگ : نههههه بگ... *مست*
*حرف جیسونگ با بوسه مینهو قطع شد*

بعد از اینکه مینهو با ولع جیسونگ می بوسید یه دفعه
در خونه باز شد و بومگیو اومد داخل و اون دو تا رو در حالی که دارن هم رو میبوسن میبینه
بومگیو با قیافه ای که گریه و بغض ازش میبارید بهشون نگاه میکرد

بومگیو : تو چطور .... چطور تونستی با این بهم خیانت کنی؟؟ چطور تونستی اونو ببوسی ؟؟؟ تو حتی من و نمیبوسی *گریه و داد*
مینهو : همونجوری که تو بقیه رو میبوسی حداقل جیسونگ مثل تو جنده نیست اون ادم پاکیه برعکس تو هر روز یکی رو نمیبوسه *مست و عصبی*
بومگیو : خفه شو اگه من جنده ام تا الان اون باید چندتا بچه سقط کرده باشه *گریه و داد*

مینهو که با این حرف بومگیو مستیش پرید از جاش بلند شد به سمت بومگیو رفت از یقش گرفت و اونو به دیوار چسبوند بعد از گفتن *دیگه باهات نامزد نیستم* یه سیلی به صورت بومگیو زد که بومگیو شروع کرد به ریختن اشک تمساح و گریش شدید کرد
مینهو : از این به بعد اون امگای منه و توهم دیگه اندازه یه تار موی اون واسم ارزش نداری حالا هم گمشو بیرون من جنده هارو تو خونم راه نمیدم
بومگیو : واقعا واست متاسفم پشیمون میشی ... از انتخاب اون پشیمون میشی *گریه شدید*
مینهو : نگهبانا این و بندازین بیرون
^ : چشم رئیس
بعد از اینکه بومگیو با کلی جیغ و داد از خونه رفت بیرون مینهو برگشت سر جاش که دید جیسونگ داره گریه میکنه
مینهو : چرا گریه میکنی ؟ *متعجب*
جیسونگ : من خیلی ادم بدیم *گریه و مست*
مینهو: نه اینطور نیست چرا همچین فکری میکنی ؟
جیسونگ : من باعث شدم قلب بومگیو بشکنه *گریه و مست*
مینهو : اشتباه نکن اون قلب نداره هر روز با یه نفره بعد از اینکه بهش مشکوک شدم یه نفر و فرستادم که دنبالش کنه ببینه بومگیو چیکار میکنه بعد از اینکه فهمیدم داره بهم خیانت میکنه دیگه دوسش نداشتم و ندارم و تو دلیلی شدی که بخوام ازش جداشم و بخوام تورو مال خودم بکنم
_____
خب خب ... درود به مینسونگ شیپرای عزیز 😃 حرفی ندارم خواستم بگم از این به بعد نسبت به قبل تندتر پارت میزارم و باید از یه نفر تشکر کنین چون تو نوشتنش کمک کرد و از این به بعد ایشون قراره کمکم کنه تا تندتر پارت بزارم 😃 پیجش : 👇🏻 https://wisgoon.com/lona.h.j
دیدگاه ها (۳۶)

#عشق_پول#part22جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *م...

واقعا واسم جالبه اینکه ادما چقدر زود میتونن تغییر کنن و از ز...

اقا من نسبت میخوام 👈🏻👉🏻کسی هست 👈🏻👉🏻؟ به جز بابا و مامان چه م...

#عشق_پولی#part20پاشدم کشو رو باز کردم یه شلوار بگ مشکی با رک...

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت هفتم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط