عشقپول

#عشق_پول
#part22
جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *مست*
جیسونگ سرشو میزاره رو شونه مینهو و زود خوابش میبره
مینهو خنده ای به جیسونگ کرد و براید بغلش کرد و به سمت اتاقش برد
جیسونگ و روی تخت گذاشت و لباساشو با لباسای راحتی عوض کرد خودشم لباساشو عوض کرد و به سمت تخت رفت جیسونگ و بغل کرد و بوسه روی پیشونیش گذاشت و خوابید

ساعت ۱۰:۰۰ صبح به وقت سئول

با نوری که از پنجره وارد اتاق شد از خواب بیدار شدم به جیسونگ غرق خواب نگاه کردم از لباش بوسیدم و از تخت پایین اومدم
به سمت اشپزخونه رفتم و شروع کردم به درست کردن صبحونه که دیدم جیسونگ تو کیوت ترین حالت با مالوندن چشماش داره میاد پایین بعدش اومد نشست سر میز منم صندلی رو کشیدم عقب و نشستم شروع کردم به حرف زدن با جیسونگ

مینهو : جیسونگ چیزی از دیشب یادت میاد؟
جیسونگ : ام...*یکدفعه جیسونگ کل اتفاقات دیشب رو یادش اومد* آره الان یادم اومد *جیسونگ سرش رو پایین انداخت* ببخشید که باعث جدایی تو و بومگیو شدم
مینهو با تعجب به جیسونگ نگاه کرد و سر جیسونگ رو بالا گرفت و گفت
مینهو : چرا همچین حرفی میزنی دیشب هم بهت گفتم بومگیو داشت به من خیانت میکرد و من در هر صورت میخواستم ازش جدا شد
جیسونگ : مطمئن ؟
مینهو: هوم مطمئن چطور مطمئن نباشم مگه ادم‌میتونه بین امگای حقیقیش و یه امگای خیانت کار ، امگای خیانت کار و انتخاب کنه اگه کسی این کارو بکنه واقعا احمقه
جیسونگ : حالا ول کن گشنمه من تو گشنگی خیلی جدیم اگه بهم غذا ندی خودتو میخورم
مینهو لبخندی به بامزه بودن جیسونگ زد
مینهو : باشه بیا صبحونه بخوریم

بعد از اینکه صبحانه شون رو خوردن با هم دیگه به سمت شرکت مینهو رفتن

چند دقیقه بعد

مینهو همونطور که داشت با کارکن حرف میزد نگاهش به جیسونگ افتاد که مثل یه سنجاب کوچولو روی صندلی کنار دفتر منشی نشسته خوابش برده آروم به سمتش رفت و براید استایل بغلش کرد و به سمت اتاقش رفت و جیسونگ رو آروم طوری که بیدار نشه روی مبل گذاشت خودش هم بعد از اینکه کاراش رو کرد رفت و کنار جیسونگ دراز کشید و از پشت بغلش کرد و خوابید

۲ ساعت بعد

ویو مینهو

از خواب بیدار شدم به جیسونگ نگاه کردم و اروم از مبل پایین رفتم به سمت تلفن دفترم رفتم و به منشی زنگ زدم و یه قهوه سفارش دادم که جیسونگ از صدای حرف زدن من از خواب بیدار شد
جیسونگ : چرا منم بیدار نکردی ؟
مینهو : منم تازه بیدار شدم
که در زده شد و با بیا توی مینهو منشی در و باز کرد و با قهوه وارد اتاق شد با عشوه به سمت مینهو رفت و سعی داشت خودشو به مینهو بچسبونه
تمام مدت جیسونگ با اخم به منشی نگاه میکرد منشی قهوه مینهو رو گذاشت رو میزش
منشی : قهوه تون رئیس
مینهو : جیسونگ توهم میخوای ؟
جیسونگ که انگار واسش یه فرصت پیش اومده به سمت مینهو رفت و دستشو گرفت
جیسونگ : تو از قهوت بهم میدی ؟ *مظلوم*
مینهو از دست جیسونگ محکم کشید که جیسونگ نشست روپای مینهو
و منشی با حسادت به جیسونگ نگاه میکرد
مینهو : از قهوه من میخوای ؟
جیسونگ : اره
مینهو : هوم ... باشه ، میتونی بری
بعد از رفتن منشی مینهو شروع به حرف زدن کرد
مینهو : حسودی کردی منشی بهم نزدیک شد ؟ *پوزخند*
جیسونگ : میخوای حسودی نکنم ؟
مینهو : چرا چرا هرچقدر دوست داری حسودی کن ولی من به جز تو کس دیگه ای و نمیبینم
جیسونگ : اوهههه روش خوبیه واسه لاس زدن
دیدگاه ها (۳۰)

واقعا واسم جالبه اینکه ادما چقدر زود میتونن تغییر کنن و از ز...

فوری فوری ❌❌سونگمین تازگیا تو ایران دیده 😃 همینطور زبان فارس...

#عشق_پولی#part21جیسونگ رفت و پیش مینهو نشست و شروع کرد به حر...

اقا من نسبت میخوام 👈🏻👉🏻کسی هست 👈🏻👉🏻؟ به جز بابا و مامان چه م...

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط