قبلنا عاشق شدم رفتم تو اتاق در هم

قبلنا عاشق شدم، رفتم تو اتاق در هم
روی خودم بستم
بعد یک ساعت گفتن بیا شام بخور
گفتم من دیگه هیچی نمیخورم میخوام با درد خودم بمیرم
گفتن شام مهوه (مهیاوه) هستش، با جیغ در...
حرفش تموم نکرده بود که پریدم روی سفره
بالاخره ادم نباید عشق واقعیش نادیده بگیره
درست نمی گم؟

#اچمی#اچمستان
#زبان_اچمی#اچمی_ها#طنز#مهوه#مهیاوه
دیدگاه ها (۱)

#اچمی #زبان_اچمی #اچمستان #اچمی_ها #شربت_فیمتو #مهیاوه

#اچمی #زبان_اچمی #اچمستان #اچمی_ها #مهیاوه #اوز

دلخوشی یعنی دو تا دوست خل و چل مثله خودت داشته باشی #اچمی#ا...

چهار کلمه حرف حساب من عجیب دوستت دارم!! #اچمی#اچمستان#زبان_...

رمان سوکوکو _ پارت 16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط