ندگی مافیا ای
ندگی مافیا ای
پارت:۳
منو برد تو ماشینش اول دست و پاهامو پانسمان کرد و بعد منو برد دکتر منم از درد ساکت نشته بودم
رسیدیم دکتر منو برد داخل اتاق از پاهام عکس گرفت و بله درست حدس زدم پاهام شکسته بود
_تو چرا حواست به خودت نیست
+به تو چه
_از این به بعد مالکت منم
+برو بینیم حال نداریم
_جدی گفتم
+منم باور کردم
خاستم بلند شم چون پاهام شکسته بود نمی تونستم و افتادم بغل پسره همی کم بودا
منو گرفت و گفت کجا میری تو بیا پاهاتو کچ بگیرن
پارت:۳
منو برد تو ماشینش اول دست و پاهامو پانسمان کرد و بعد منو برد دکتر منم از درد ساکت نشته بودم
رسیدیم دکتر منو برد داخل اتاق از پاهام عکس گرفت و بله درست حدس زدم پاهام شکسته بود
_تو چرا حواست به خودت نیست
+به تو چه
_از این به بعد مالکت منم
+برو بینیم حال نداریم
_جدی گفتم
+منم باور کردم
خاستم بلند شم چون پاهام شکسته بود نمی تونستم و افتادم بغل پسره همی کم بودا
منو گرفت و گفت کجا میری تو بیا پاهاتو کچ بگیرن
۴.۹k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.