از چه بگویم؟!
از چه بگویم؟!
ڪه تڪیه ڪنے به دوست داشتنم ..
از چه بگویم؟!
ڪه رها ڪنے راه را و برگردے ..
بگویمت بیتاب و خسته جان در آرزویت بینفس مانده ام ..
آنقدر گریسته ام
ڪه گونه هایم گُل داده اند ..
دستم از دستت ڪوتاه
اما دلم از دلت جدا نیست ..
در جان و تن جارے تویے ..
چشم به راه و صبورم
میدانم ڪه میآیی
و اِتفاق تازه اے میاُفتد
مثلِ تنفس در هواے تو ..
مثلِ گره ے دستانِ من و تو ..
مثلِ بهشت
آرے بهشت روزگارِ من و تو ...💜
#باران_قیصری
از چه بگویم؟!
ڪه تڪیه ڪنے به دوست داشتنم ..
از چه بگویم؟!
ڪه رها ڪنے راه را و برگردے ..
بگویمت بیتاب و خسته جان در آرزویت بینفس مانده ام ..
آنقدر گریسته ام
ڪه گونه هایم گُل داده اند ..
دستم از دستت ڪوتاه
اما دلم از دلت جدا نیست ..
در جان و تن جارے تویے ..
چشم به راه و صبورم
میدانم ڪه میآیی
و اِتفاق تازه اے میاُفتد
مثلِ تنفس در هواے تو ..
مثلِ گره ے دستانِ من و تو ..
مثلِ بهشت
آرے بهشت روزگارِ من و تو ...💜
#باران_قیصری
۳۶۱
۱۱ مرداد ۱۴۰۰