گاه ها شده احساس کرده ام که تو را در رویا دیده ام

گاه ها شده احساس کرده ام که تو را در رویا دیده ام.
گاه ها احساس کرده ام که ما تا ابد با هم خواهیم ماند.
اما حقیقت های تلخ ، دروغ های زیبای مرا از بین بردند.
اینک نه من تو را می شناسم، نه تو مرا.
دو غریبه با خاطره هایی کمرنگ.
باز هم یاد خاطراتمان افتادم.
روز هایی که باهم می خندیدیم و گریه میکردیم.
روز هایی که پیش هم می نشستیم و تعریف میکردیم. از چیز هایی که شاید اگر با فرد دیگری در مورد انها حرف میزدیم لذت نمی بردیم.
از موقع هایی که پیش هم بودیم چند وقت گذشته؟
از اخرین باری که دیدمت. لبخند زده بودی.
تا حالا بهت گفته بودم خیلی زیبایی؟
تا حالا بهت گفته بودم که نمی‌خوام ترکت کنم؟
شاید مشکل از افسردگی من بود.
زمانی که حالت بد بود کنارت بودم. در هر شرایطی به تو اهمیت میدادم.
ولی وقتی نوبت من رسید، تو مانند یک سایه در شب، مرا ترک کردی.
ماه ها گذشته.
[اما من هنوز تورا اندازه ی روز اول دوست دارم.]
دیدگاه ها (۰)

کیوته:)💗

از دختره خوشم میاد باحاله 😂

اصن دارم روانی میشم با این نقاشیییانقد دوسش دارم همه چیم شب ...

به عنوان کسی که کلی ترفند شعبده بازی بلده و کلی حرکت با پاسو...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

از تو می گویم غزل با این دل شیدایی امشاعر چشم فریبا ، خالق ز...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط