فیک چند پارتی p 1🖤love song
نویسنده:S_R
آیدی نویسنده:https://wisgoon.com/saba_sr
بازیگران: چان وو(رول:رزی) ولیسا (رول:لیسا)....نیم چان وو در فیک: سوفیا Sophia_ نیم لیسا در فیک:الیویا Olivia
برای؟کمپانی mg
شروع فیک ؟ (داستان از زبان صوفیا گفته می شود)
جیغ کشیدم: بلو فلیمممممممممممممممممممممممم
الیویا" عاشقتونیمممممممم فلاورززز(نیم فن هاشون) فردا شب همینجا دوباره میبینیمتونننننننننننن
طبق دنس باید 4 قدم به عقب حرکت میکردم به سمت فن ها (پشتش به فن هاست) و بعد برمیگشتم به سمت همه و علامت گروهمون رو نشون میدادم.......4 قدم به سمت عقب حرکت کردم و حواسم نبود و 1 قدم اضافه تر برداشتم و کفش پاشنه بلندم به لبه استیج گیر کرد و به سمت عقب پرتاب شدم.....همون لحظه کسی از عقب کمرم رو گرفت و سرم روی شونه هاش افتاد به صورت طرف خواستم نگاه بکنم که دیدم ماسکی مشکی زده و کلاهی روی سرش گذاشته و طی 5 ثانیه همونطور که کمر من رو گرفته بود اروم به سمت استیج هل داد ....فقط توانستم چشم های کشیده اش را ببینم همه این اتفاق ها طی 5 ثانیه افتاد....الیویا برای کمک کردن به من سریع دستم رو گرفت و به سمت بالا کشید و صدای جیغ و داد جمعیت بلند شده بود....فکر میکردند این هم جزئی از اجرای استیج بود.........وقتی اجرا تموم شد من و الیویا خم شدیم و داد زدیم:آریگاتووووووووو
اجرا تموم شد و کت نیم تنه پشمیم رو پوشیدم و به همراه الیویا به سمت ون کمپانی حرکت کردیم.....یه عالمه خبرنگار بعد از خروجمون از سالن کنسرت دنبال ما راه افتاده بودن و ما رفتیم و داخل ون نشستیم....15 دقیقه بعد ماجرای امشب دوباره داخل ذهنم مرور شد دستم رو دور کمرم کشیدم......
الیویا:خوبی؟
سوفیا:اره اره فقط قضیه امشب یه جوریم کرد.......
الیویا:چی شد ک اونطوری شدی؟.
سوفیا:بابا به جای 4 قدم 5 قدم رفتم عقب.....
الیویا:آهان......
سوفیا:متوجه نشدی پسره کی بود؟
الیویا:خیلی دقت نکردم کلا ناشناس به نظر می اومد کلا گذاشته بود و ماسک زده بود........
به کمپانی رسیدیم و پیاده شدیم .......اونجا هم پر خبرنگار و عکاس بود..وارد ساختمون شدیم و به اتاق استراحت رفتیم.....گروه پسرونه بلک آنجلز رو دیدیم که داخل اتاق استراحت هستند .....
نیم اعضا پسرونه : جیکوب Jacob
میسون Mason
ویلیام William
ایتن Ethan
جیکوب اومد سمتم و گفت:خوبی هانی؟اجرا چطور بود؟.....
سوفیا:مرسی بیب.......
جیکوب دستش رو روی گونه هام گذاشت :دلم برات تنگ شده بود.........
سوفیا:نمیخوای منو خونت دعوت کنی؟.......
جیکوب:میخوای تو خونه من چیکار کنیم؟.........
سوفیا:حالا هر چی(خیلی منحرفین دوستان:/)
اولیویا که خودش رو انداخته بود روی مبل با ویلیام شروع کردند هو کردن ما و اولیویا گفت: باز این دوتا شروع کرددددددن.........
سوفیا:چیهه ویاااااا نکنه حسودیت میشه که بوی فرند به این خوبی نداریییییی
اولیویا :من به پسر نیازی ندارم گرللللللل
جیکوب:فردا شب بیا خونم ........
سوفیا:اوکی آقای جی..........
میسون:جمع کنین بابا برین خونه هاتون بگیرین بخوابییییییین
اولیویا:من امشب نمیرم خونه
ایتن:منم نمیرم
میسون:منم حال رانندگی ندارم
سوفیا :باشه بابا شما بمونین///
جیکوب:میرسونمت سوفی بیا بریم.....
با جیکوب سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ...........
سوفیا:جی میشه یکی رو نشناسی و عاشقش باشی؟
همون لحظه وسط راه جیکوب ترمز گرفت
آیدی نویسنده:https://wisgoon.com/saba_sr
بازیگران: چان وو(رول:رزی) ولیسا (رول:لیسا)....نیم چان وو در فیک: سوفیا Sophia_ نیم لیسا در فیک:الیویا Olivia
برای؟کمپانی mg
شروع فیک ؟ (داستان از زبان صوفیا گفته می شود)
جیغ کشیدم: بلو فلیمممممممممممممممممممممممم
الیویا" عاشقتونیمممممممم فلاورززز(نیم فن هاشون) فردا شب همینجا دوباره میبینیمتونننننننننننن
طبق دنس باید 4 قدم به عقب حرکت میکردم به سمت فن ها (پشتش به فن هاست) و بعد برمیگشتم به سمت همه و علامت گروهمون رو نشون میدادم.......4 قدم به سمت عقب حرکت کردم و حواسم نبود و 1 قدم اضافه تر برداشتم و کفش پاشنه بلندم به لبه استیج گیر کرد و به سمت عقب پرتاب شدم.....همون لحظه کسی از عقب کمرم رو گرفت و سرم روی شونه هاش افتاد به صورت طرف خواستم نگاه بکنم که دیدم ماسکی مشکی زده و کلاهی روی سرش گذاشته و طی 5 ثانیه همونطور که کمر من رو گرفته بود اروم به سمت استیج هل داد ....فقط توانستم چشم های کشیده اش را ببینم همه این اتفاق ها طی 5 ثانیه افتاد....الیویا برای کمک کردن به من سریع دستم رو گرفت و به سمت بالا کشید و صدای جیغ و داد جمعیت بلند شده بود....فکر میکردند این هم جزئی از اجرای استیج بود.........وقتی اجرا تموم شد من و الیویا خم شدیم و داد زدیم:آریگاتووووووووو
اجرا تموم شد و کت نیم تنه پشمیم رو پوشیدم و به همراه الیویا به سمت ون کمپانی حرکت کردیم.....یه عالمه خبرنگار بعد از خروجمون از سالن کنسرت دنبال ما راه افتاده بودن و ما رفتیم و داخل ون نشستیم....15 دقیقه بعد ماجرای امشب دوباره داخل ذهنم مرور شد دستم رو دور کمرم کشیدم......
الیویا:خوبی؟
سوفیا:اره اره فقط قضیه امشب یه جوریم کرد.......
الیویا:چی شد ک اونطوری شدی؟.
سوفیا:بابا به جای 4 قدم 5 قدم رفتم عقب.....
الیویا:آهان......
سوفیا:متوجه نشدی پسره کی بود؟
الیویا:خیلی دقت نکردم کلا ناشناس به نظر می اومد کلا گذاشته بود و ماسک زده بود........
به کمپانی رسیدیم و پیاده شدیم .......اونجا هم پر خبرنگار و عکاس بود..وارد ساختمون شدیم و به اتاق استراحت رفتیم.....گروه پسرونه بلک آنجلز رو دیدیم که داخل اتاق استراحت هستند .....
نیم اعضا پسرونه : جیکوب Jacob
میسون Mason
ویلیام William
ایتن Ethan
جیکوب اومد سمتم و گفت:خوبی هانی؟اجرا چطور بود؟.....
سوفیا:مرسی بیب.......
جیکوب دستش رو روی گونه هام گذاشت :دلم برات تنگ شده بود.........
سوفیا:نمیخوای منو خونت دعوت کنی؟.......
جیکوب:میخوای تو خونه من چیکار کنیم؟.........
سوفیا:حالا هر چی(خیلی منحرفین دوستان:/)
اولیویا که خودش رو انداخته بود روی مبل با ویلیام شروع کردند هو کردن ما و اولیویا گفت: باز این دوتا شروع کرددددددن.........
سوفیا:چیهه ویاااااا نکنه حسودیت میشه که بوی فرند به این خوبی نداریییییی
اولیویا :من به پسر نیازی ندارم گرللللللل
جیکوب:فردا شب بیا خونم ........
سوفیا:اوکی آقای جی..........
میسون:جمع کنین بابا برین خونه هاتون بگیرین بخوابییییییین
اولیویا:من امشب نمیرم خونه
ایتن:منم نمیرم
میسون:منم حال رانندگی ندارم
سوفیا :باشه بابا شما بمونین///
جیکوب:میرسونمت سوفی بیا بریم.....
با جیکوب سوار ماشین شدیم و راه افتادیم ...........
سوفیا:جی میشه یکی رو نشناسی و عاشقش باشی؟
همون لحظه وسط راه جیکوب ترمز گرفت
- ۵.۶k
- ۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط