هر جا گُلی چیدم
هر جا گُلی چیدم
در آغوشش عطرِ تو را جُستم
هر قطرهی باران که غرقم کرد،
آبیِ چشمهای تو نجاتم داد
سرخیِ هر آتش که سوزاند مرا
لبهای تو رهایی بخشم بود
و هر آسمان که فرش شد زیرِ قدمهایم
دستهای تو بالِ پروازم بود
آفرین به آفتاب
که تو را میانِ شب یافت
آفرین به مهتاب
که تو را در دل روز پیدا کرد
آفرین به دریا
که در سینهی تو جای گرفت
آفرین به من که تو را سُرودم
و آفرین به تو
که زیباترین ترانهای
از میانِ آیههایی نازل نشده
کتابی را ناخوانده از بَر شدهام گویا،
در هُرم نفسهایت
فریادی را سَر نداده شنیدهام انگار،
پشتِ پلکهایت
و سکوتی را مُشتاقم
که پس از گفتنِ دوستت دارم
در جهانِمان حُکم فرماست
عشق جز این است آیا؟
#سهشنبه_۲۵_اردیبهشت_۱۳۹۷
#۰۰_۰۰
در آغوشش عطرِ تو را جُستم
هر قطرهی باران که غرقم کرد،
آبیِ چشمهای تو نجاتم داد
سرخیِ هر آتش که سوزاند مرا
لبهای تو رهایی بخشم بود
و هر آسمان که فرش شد زیرِ قدمهایم
دستهای تو بالِ پروازم بود
آفرین به آفتاب
که تو را میانِ شب یافت
آفرین به مهتاب
که تو را در دل روز پیدا کرد
آفرین به دریا
که در سینهی تو جای گرفت
آفرین به من که تو را سُرودم
و آفرین به تو
که زیباترین ترانهای
از میانِ آیههایی نازل نشده
کتابی را ناخوانده از بَر شدهام گویا،
در هُرم نفسهایت
فریادی را سَر نداده شنیدهام انگار،
پشتِ پلکهایت
و سکوتی را مُشتاقم
که پس از گفتنِ دوستت دارم
در جهانِمان حُکم فرماست
عشق جز این است آیا؟
#سهشنبه_۲۵_اردیبهشت_۱۳۹۷
#۰۰_۰۰
۶۱۳
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.