هر جا گلی چیدم

هر جا ‌گُلی چیدم
در آغوشش عطرِ تو را‌ جُستم
هر قطره‌ی باران که غرقم ‌کرد،
آبیِ چشم‌های تو نجاتم داد
سرخیِ هر آتش که سوزاند مرا
لب‌های تو رهایی بخشم بود
و هر آسمان که فرش شد زیرِ قدم‌هایم
دست‌های تو بالِ پروازم بود

آفرین‌ به آفتاب
که ‌تو را میانِ شب یافت
آفرین‌ به مهتاب
که تو را در دل روز‌ پیدا‌ کرد
آفرین به دریا
که در سینه‌ی تو جای‌ گرفت
آفرین به من که تو را سُرودم
و آفرین به تو
که زیباترین ‌ترانه‌ای
از میانِ آیه‌هایی نازل نشده

کتابی را ناخوانده از بَر شده‌ام‌ گویا،
در هُرم نفس‌هایت
فریادی را سَر نداده شنیده‌ام انگار،
پشتِ پلک‌هایت
و سکوتی را مُشتاقم
که‌ پس از‌‌ گفتنِ دوستت دارم
در جهان‌ِمان حُکم‌ فرماست
عشق جز این است آیا؟

#سه‌شنبه_۲۵_اردی‌بهشت_۱۳۹۷
#۰۰_۰۰
دیدگاه ها (۷)

ما دو تا از این زندگی می خواهیم ؟ گوشه ی اتاقی سفره ی عقدما...

صبح است!زنگ صدایت مُدامقلب گوشی را می لرزاندچه هشدار عاشقانه...

می‌نویسم « #تو »سنجاق می‌کنم به روی قلبمو تپیدن آغاز می‌شود....

عاشق که باشی شعر شورِ دیگری داردلیلی و مجنون قصه‌ی شیرین‌تری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط