نه زمنشناسم

نه زمين‌شناسم
نه آسمان‌پرداز
گرفتارم
گرفتار چشم‌هاي تو
يک نگاه به زمين
يک نگاه به زمان
زندگي من از همين گرفتاري شروع مي‌شود
سبز آبي کبود من
چشم‌هاي تو
معناي تمام جمله‌هاي ناتمامي ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه‌ي ديدار
فراموشي گرفتند و از گفتار بازماندند

#عباس_معروفی
دیدگاه ها (۶)

و تو همان اتفاق همیشگی عصر منی به چای عصرانه نیاز نیستحضورت...

عاشق و بدنام اگر گشتم دلم باری خوش استعاشقی بد نامی‌ای دارد ...

حوالی چشمانٺ خیمه ی عشق را برپا میڪنموخودم رابهٺرین جای‌دلت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط