شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

شب چو در بسٖتم و مست از می نابش کردم

مـاه اگـر حلقه بـه در کـوفـت جـوابـش کردم

فرخی یزدی
دیدگاه ها (۴)

Ahmet:عاشق شدن در سی سالگیچیز عجیبی استدیگر مسیر را با شمع ر...

خدایا چند تایی از اینا عطا بفرما!!!😌 😌 😌 😚 😚 😀 😀 😍 😍

‌دلمٖ بجو که قدت همچو سرو دلجوی استسخن بگو که کلامت لطیف و م...

دخمل و باباییش 😌 😌 😚 😚 😚

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط