با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
.......
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای «قلب» مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه ی حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج....
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای «قلب» مرا برده به تاراج
ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج
یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج
ای کشته ی سوزانده ی بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه ی حلاج
یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه ای را که رها گشته در امواج....
- ۱.۹k
- ۰۵ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط