امیررر

امیررر:
به او گفته بودم نه …
گفته بودم نمی توانم!
نمی توانم کسی را دوست داشته باشم و از عشق خاطره ی خوبی ندارم …
گفته بودم به سراغم نیا، به من فکر نکن، به من دل نبند، حتی خوابم را نبین!
اما می آمد، به هر بهانه، گاهی با چند شاخه گل در دست و گاهی با چند بیت شعر بر لب
من از عشق بریده بودم و خسته،
و او عاشق بود و تازه نفس،
کوتاه نمی آمد!
گفته بودم نمی شود، اما عاقبت این سماجت ها دلم را لرزاند …
راستش آدم گاهی آنقدر زخمی است که دلش میخواهد بر بلندترین نقطه ی دنیا بایستد و به هرعشقی نه بگوید، و اگر کسی نباشد که به قلبش امید بخشد احساسش از دست می رود، برای همیشه می میرد!
و چه خوب است در برابر آنهایی که با
بی رحمی دلی را می شکنند و باور آدم ها را به عشق نابود می کنند کسانی باشند که این"نه شنیدن ها" خسته ی شان نکند و با اصرارهایشان قلبی را به عشق پیوند دهند و نگذارند زنجیره ی زیبای دوست داشتن قطع شود …
و دنیای ما چقدر از این عاشق های مصمم کم دارد …!!
دیدگاه ها (۳۴)

امیررر:باران که می‌باردتمام کوچه‌های شهرپر از فریاد من استکه...

امیررر:💞 " صبح بخیر " گفتن💕 چه رسمِ شیرینی‌ست💞 وقتی که هر رو...

امیررر:زندگی میچرخه عین تاس...یه روز حکم میکنی، یه روز التما...

امیررر:من سنگ نیستمفقط دیگه حس خوبینسبت به کسی ندارمیه آدمای...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط