دوباره عاشقم شو 🥀💔
دوباره عاشقم شو 🥀💔
پارت 20
رفتیم با هم تو اتاق و وسایل ها رو چید.
_خب خب الان ک وسایل ها رو هم چندم وقت تمیز کاریه.
+وای بیخیال تمیز کاریه چی؟ بیا دراز بخش بغلم.
_من تا یه جایی رو تمیز نکنت ارامش ندارم فقط میخوام ی کار جزئی بکنم.
+باش.
راوی ویو:
جیمین رو تخت دراز کشیده بود و نارا شروع کرد به تمیز کردن اتاق و بعد رو تخت رفت و کنار جیمین خوابید.
«صبح روز بعد، ساعت 8:25 دقیقه»
جیمین ویو.:
صبح با گرمی نور خورشید بیدار شدم و دیدم نارا مثل یه فرشته تو بغل خوابیده منم بیدار نکردم و نگاه میکردم تا بیدار شه اخه دیشب هم دیر وقت بود فک کنم خوابید چون داشت تمیز میکرد. ده مین بعد دیدم چشماشو باز کرد.
+سلام صبح بخیر پرنسس من.
_سلام صبح بهیر(خوابالو)
+پاشو دیگ ساعت 8و نیم هم گذشته.
_اوهوم باشه. امروز نمیریم شرکت؟
+ساعت 10 باید بریم چون امروز فقط جلسه داریم همین.
_واقعا؟
+اوهوم.
_باشه.(از رو تخت بلند شد و رفت سمت دستشویی دست و صورتش رو شست و کارای شخصیش رو کرد و جیمین هم همینطوری بهش زل زنده بود.)
پارت 20
رفتیم با هم تو اتاق و وسایل ها رو چید.
_خب خب الان ک وسایل ها رو هم چندم وقت تمیز کاریه.
+وای بیخیال تمیز کاریه چی؟ بیا دراز بخش بغلم.
_من تا یه جایی رو تمیز نکنت ارامش ندارم فقط میخوام ی کار جزئی بکنم.
+باش.
راوی ویو:
جیمین رو تخت دراز کشیده بود و نارا شروع کرد به تمیز کردن اتاق و بعد رو تخت رفت و کنار جیمین خوابید.
«صبح روز بعد، ساعت 8:25 دقیقه»
جیمین ویو.:
صبح با گرمی نور خورشید بیدار شدم و دیدم نارا مثل یه فرشته تو بغل خوابیده منم بیدار نکردم و نگاه میکردم تا بیدار شه اخه دیشب هم دیر وقت بود فک کنم خوابید چون داشت تمیز میکرد. ده مین بعد دیدم چشماشو باز کرد.
+سلام صبح بخیر پرنسس من.
_سلام صبح بهیر(خوابالو)
+پاشو دیگ ساعت 8و نیم هم گذشته.
_اوهوم باشه. امروز نمیریم شرکت؟
+ساعت 10 باید بریم چون امروز فقط جلسه داریم همین.
_واقعا؟
+اوهوم.
_باشه.(از رو تخت بلند شد و رفت سمت دستشویی دست و صورتش رو شست و کارای شخصیش رو کرد و جیمین هم همینطوری بهش زل زنده بود.)
۳.۱k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.