جزیره کشف نشده 🌴 پارت۱۸ 💚

یوری: چی؟
اومد کنار تخت نشست. دستشو گذاشت رو پیشونی دختره.........
یوری: خیلی داغه.
دختره رو تکون داد..........
یوری: لیندا؟ لیندا؟
جوابی نداد........
یوری: کاری باهاش کردی؟
ــ نه وقتی تو بغلم بود یهو سنگینتر شد. من از کجا میدونستم بیهوش شده..
یوری: من برم جیهوپ هیونگو بیارم تا نرفته.
ــ باشه. زود باش.
یوری رفت. حالا چیکار کنم؟...........
ــ کسی اون بیرون هست؟
یه خدمتکار وارد شد..........
خدمتکار: بله قربان؟
ــ برو یه ظرف آب ولرم و چن تا دستمال تمیز بیار.
خدمتکار: چشم.
باید تبشو پایین بیارم. وگرنه تشنج میکنه و بعدشم میگن اینا عمدا کاری کردن. خدمتکار وسایلا رو آوردم. پس این یوری کجا موند؟ یکی از دستمالها رو خیس کردم و گذاشتم رو پیشونیش. جوراباشو درآوردم. یه دستمال هم گذاشتم رو پاهاش. عی خدا این یوری کجا موند؟ در یهو باز شدو جیهوپو یوری اومدن داخل. جیهوپ معاینش کرد..........
جیهوپ: بازم که این دختره اینطوری شده. چیشد نامجون؟
ــ نمیدونم یهویی اینطوری شد. اصلا باهاش کاری نداشتم.
جیهوپ: یوری تا وقتی بیاد اینجا اینطوری میشه؟ یا قبل اینم اینطوری بود؟
یوری: من امروز دیدمش برای اولین بار.
جیهوپ: با بقیه چطور اونا هم اولین بارشونه؟
یوری: نه فکر نکنم انگار سرهنگ کارن و دکتر ادورد خیلی وقته میشناسنش.
ــ جیهوپ یکاری کنید زنده بمونه وگرنه به دردسر میفتم نمیخوام اونا فکر کنن من آدم بدی هستم.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts