خ خب من باید برم

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹
𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁷
_خ.. خب من باید برم.
&گود بای.
سوار ماشین شد و به سمت پارک مارونی جایی که یونگی و مانسو قرار داشتن رفت.
**********************************
تقریباً 5 دقیقه ای بود که اونجا منتظر موند ولی خبری از مانسو نبود.
یکم ماسکشو پایین اورد تا بتونه نفسی بکشه بعد از نفس گیری دوباره ماسک رو بالا برد.
دوباره به ساعتش نگاه کرد.
_اصلاً آدم دقیقی نیستی آقای پارک مانسو...
؟ میدونم ببخشید پسرم.
با شنیدن صدای پارک مانسو یک لحظه حول کرد و پرید هوا.
_آ... سلامـ
با لحن شرمنده طوری گفت و وقتی نامسو متوجه شد سریع بعش گفت.
؟ نه حق داری... خب من آدم کقت شناسی هستم ولی انقدر از دیدنت ذوق داشتم که نمیدونستم چیکار باید بکنم. چی بپوشم چه مدل مویی بزنم.
؟ چرا قیافتو پوشوندی. جرا ماسک زدی؟!
_چیزه... دیروز رفته بودم مدرسه... یکی از بچه ها سرما داشت و منم حالم بد شد.
داشت با مانسو صحبت میکرد که گوشیش زنگ خورد گوشیش رو از جیبش در اورد با دیدن اسم jimin سریع از جاش بلند شد و به سمت دیگه ای رفت و نامسو به جلوش خیره بود.
_بله؟
+کجایی؟
_مگه نگفتم که یه قرار مهم دارم؟
+میخواستم بگم اگه اون امگات دوست داره امشب با امگا جونت بیا دریا میخوام یکم آرامش بگیرم.
_اومدن رو میام ولی امگام کیه دیگه؟!
+عه.. همونی که الان باهاش رفتی سر قرار دیگه.
_این قراری که من اومدم کاری بود یک دو هیچ امگایی اینجا وجود نداره.
+خلاصه میای بیا نمیای نیا.
_فعلاً کوتوله.
+کوتوله خودتی میمون سگ عنترررر.
_کار دارم الان اون مرده منتظرمه بای.
به سمتش رفتم و کنارش نشستم که با چیزی که گفت تعجب کرد.
؟ جیمین بود؟
در حالی که سعی میکرد خونسردیشو حفظ کنه گفت.
_من که اینجام.
سریع به سمتش برگشت ـ
؟ درسته که تاحالا قیافه جیمین رو ندیدم ولی درموردش یه چیزیایی هم شنیدم اینکه صورت کشیده داره انگشت های کوچیک و قد کوتاه داره تازه موهاشم بلونده. ولی تو موهات مشکیه انگشتای کشیده و قد بلند داری رایحهت اکالیپتوسه، صورت کوچیکی هم داری.
_یه سره بگو قیافشو دیدم دیگه.
؟ تازه صداشم نازکه البته یکم.
_اه باشه بابا حالا که فهمیدی من نوت نیطت پس من رفتم.
؟ ببین پسر جون راه دیگه ای واسم نزاشتی... با زبون خوش بگو جیمین کجاست.
_نمیدونم.
؟ بگو جیمین کجاست خودتو به اون راه نزن من میدونم جیمین پیش توعه.
_من میدونم جیمین کجاست ولی بهت نمیگم میدونی چرا؟! چون اون به اندازه کافی سختی کشیده تازه تو اگه بیای نمیتونه حتی انتخابی هم داشته باشه چون کیج میشه نمیتونه به حرفت باور کنه فرض کن یکی بعد ۲۱ سال بیاد بهت بگه جیمین من پدربزرگتم حالا از بین من و مادرت یکی رو انتخاب کن چی پیش خودت فکر کردی اون مادرشو انتخاب میکنه... نه تویی رو که اصن نمیشناسه.
؟ اون مادر واقعیش نیست.... اون جونگکوک بهت نگفت واقعیت چیه؟
_چی؟
؟ اون مادر واقعیش نیست و باید بگم در اصل اون باعث مرگ پسرم شده بود اون یه آدمی رو جور کرد که به ماشین اونا بزنه تا بتونه هم مادرش رو بکشه هم پدرش چون پدر او نعاشق مادرش بود و ازدواج اون و مادر ناخوندش توافقی بود قرار داد بود ولی اون زنیکه عوضی برای اینکه مال و اموال پسرمو بالا بکشه به یه عوضی ای پول داد تا پسرمو بکشه. میدونی چرا؟! چون فکر میکرد نتی اگه یه کم هم شده یه چیز کوچیک بهش ارث رسیده ولی اون هیچ وقا به پایان اون وصیت نامه دقت نکرد برای (همسرم املی.)
_یعنی..
؟ آره... یعنی اون زنیکه عوضی باعث و بانی تمام این موضوع هاست تازه مادر من مجبورشون کرد که بچه دار بشن وگرنه پسرم هیچ وقت حای یه این موضوع فکر هم نمیکرد که روزی دستش به اون زنیکه بخوره.
_یعنی جیهیون. اون بیچاره.
؟ هم جیهیون و هم جیمین هر دوشون بیگناه ترین بودن تو این موضوع.
_یعنی تو جیهیون رو تقصیر کار نمیدونی؟
؟ نه واسه چی؟ خب اونم نومه ولی اون نمیخواست که مادرش اون زنیکه یاشه مطمئن باش من مطمئنم. و اون پسر بی گناه هست تازه جیهیون و جیمین خیلی رابطه خوبی باهم داشتن
_میشه ازت درخواست کنم کا فعلاً سمت جیمین نیای؟
؟نمیتونم.
_من میخوام خودم آروم آروم این قضیه رو بهش بگم.
؟ اصن جیمین میش تو چیکار میکنه؟! هان؟
_خب اون زنیکه جیمین رو از خونه پرت کرد بیرون.... داستانش مفصله من باید برم.
دیدگاه ها (۳)

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁸_کجایی؟ +خونه. _من حرکت کردم ده دیقی...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁹+اوهوم.. *هی نقش بازی نکن میدونم حال...

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝑷𝒂𝒓𝒕 ¹⁶+خب.. من میرم گیم بزنم یونگی هومی گف...

Happy birthday jimin You are in the heart of all ARMY and......

#𝑳𝑶𝑽𝑬_𝑴𝒀_𝑻𝑬𝑨𝑪𝑯𝑬𝑹 𝒑𝒂𝒓𝒕 ²¹بالاخره با کمی خوش و بش به تماس پاین...

اون توی اوج ناامیدی امیدش مادرش بود ولی مادرش هم مثل بقیه آد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط