من تغییر کردم دیگر نمیخواهم بیایید دیگر نمیخواهم درک کنم
من تغییر کردم دیگر نمیخواهم بیایید دیگر نمیخواهم درک کنم حال و شرحتان را نمیخواهم توضیح بیهوده بدهم خودم را
نمیخوام عاشق شوم ک سودش جز سردرگمی چیزی نیست
من در خود گمشده بودم وکسی نجاتم نداد کسی رهایم نکرد کسی درک نکرد
نجاتش دادم اما اموالی را جا گذاشتم ،اموالی ب اندازه یک مشت لرزان که دیگر باز نخواهد گذشت
کسی نیامد نمیاید و نخواهد امد برای من....~
دیگر هم بیاید نمیخواهمش ان را میسپارم به قلبش میفرستم رود از همانجایی ک تا کنون در ان بود.....
نمیخواهمت، نمیشاسمت
بر سر پل مرگ خود رفتم اما کسی در راه به من لبخند نزد و با لبخند، خودم را در اغوش تنهایی رها کردم... و الان خوشحالم ~
نمیخوام عاشق شوم ک سودش جز سردرگمی چیزی نیست
من در خود گمشده بودم وکسی نجاتم نداد کسی رهایم نکرد کسی درک نکرد
نجاتش دادم اما اموالی را جا گذاشتم ،اموالی ب اندازه یک مشت لرزان که دیگر باز نخواهد گذشت
کسی نیامد نمیاید و نخواهد امد برای من....~
دیگر هم بیاید نمیخواهمش ان را میسپارم به قلبش میفرستم رود از همانجایی ک تا کنون در ان بود.....
نمیخواهمت، نمیشاسمت
بر سر پل مرگ خود رفتم اما کسی در راه به من لبخند نزد و با لبخند، خودم را در اغوش تنهایی رها کردم... و الان خوشحالم ~
- ۱۱.۰k
- ۲۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط