حکایت پادشاهی قصد نوشیدن آب از جوباری را داشت شاهنش

#حکایت پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد . پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت . مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت و بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند . روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است
دیدگاه ها (۴)

کامنت کنید 😊#نوستالژی

همینه که هست حرفم نباشه 😛😏💪✌#طنز

#درنگ پسرک جلوی خانمی را میگیرد و با التماس میگوید :خانم، تو...

محسن کیایی و برادرش #هنرمندان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط