دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.
#دلم #میخواهد #یک #دختر #داشته #باشم.
دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان.
اسمش را بگذارم #گیسو و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.
حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد #باران هم داشته باشم.
دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند.
یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم.
اسمش را بگذارم #الما و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش #گندم را نکند.
آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد.
معلوم است، #خورشید! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش #شبنم زودتر از او سماور را روشن کرده، #شادی را بیدار کرده و به #نسترن رسیده.
دلم میخواهد در حیاط خانه م #ترانه بخواند و #بهار برقصد.
#نگارم خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان #الهه مجذوب چشم هایش شده م.
دلم چقدر دختر می خواهد.
روزهایم بی #سحر، شبهایم بی #مهتاب، آسمانم بی #ستاره و زندگی بدون #افسانه ممکن نیست.
تازه یک #ساقی هم میخواهم تا سرم را گرم کند و #همدم تا درد دل هایم را برایش بگویم.
#رویا می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و #ارزو که دلیل نفس کشیدنم ...
دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.
دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.
هیچ اسمی توصیفش نکند.
همه چیز باشد و هیچ نباشد.
از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود.
رهای رها باشد!
آری، انگار دلم می خواهد دخترم #رها باشد ...
دختری با موهای بلند مشکی و چشم های درشت خندان.
اسمش را بگذارم #گیسو و هر وقت دلم آشوب بود بنشانمش روی زانوانم و گیسهایش را ببافم تا قلبم آرام بگیرد.
حالا که فکرش را میکنم دلم میخواهد #باران هم داشته باشم.
دختری لاغر و قد بلند که با صدایی مخملی برایم شعر بخواند.
یک دختر تپل و مهربان با گونه های سرخ و گرد هم میخواهم.
اسمش را بگذارم #الما و موهایش را با شامپوی سیب بشویم تا حسودی موهای طلایی خواهرش #گندم را نکند.
آدم برای دختری با موهای طلایی جز گندم چه اسمی می تواند بگذارد.
معلوم است، #خورشید! اصلا خورشید باید اولین دخترم باشد و هر صبح که چشمهایش را باز می کند ببیند خواهرش #شبنم زودتر از او سماور را روشن کرده، #شادی را بیدار کرده و به #نسترن رسیده.
دلم میخواهد در حیاط خانه م #ترانه بخواند و #بهار برقصد.
#نگارم خودش را لوس کند و من به هیچ کدام نگویم که روز تولد خواهرشان #الهه مجذوب چشم هایش شده م.
دلم چقدر دختر می خواهد.
روزهایم بی #سحر، شبهایم بی #مهتاب، آسمانم بی #ستاره و زندگی بدون #افسانه ممکن نیست.
تازه یک #ساقی هم میخواهم تا سرم را گرم کند و #همدم تا درد دل هایم را برایش بگویم.
#رویا می خواهم تا انگیزه زندگیم باشد و #ارزو که دلیل نفس کشیدنم ...
دلم میخواهد یک دختر داشته باشم.
دختری که خودم را توی چشمهایش و آرزوهایم را روی پیشانیش ببینم.
هیچ اسمی توصیفش نکند.
همه چیز باشد و هیچ نباشد.
از هر قیدی آزاد باشد و در هیچ ظرفی جا نشود.
رهای رها باشد!
آری، انگار دلم می خواهد دخترم #رها باشد ...
۸.۴k
۲۲ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.