سایه های نا گذر
شاعر ملیکا صدقی
🍒🌱تا کجای این دیار باید رفت؛
تا که تنهایی بسازد نام را
تا که خواب هم نبیند خوار را
تا کجا قدمم خیس ،دلم سخت شود ؟
تا کجا فاصله ی هر قدمم تنگ شود ؟
تا به کی سیر نگاهی بکنم به در بسته ای که وسط کوچه ی تنهایی ما سبز شود ؟
تاکجا این سفر بی همسفریست ؟
تا به کی در کوچه ی تنهایی ما ادم نیست ؟
من دلم سخت خراب است
در سرم بخت عذاب است
من تنم عاشق یک صاعقه گشت
نور بود، خاطره گشت
رعد بود، ثانیه گشت
عشق اگر بود، حاشیه گشت
من ز امواج فلک محو شدم🍒🌱
🍒🌱تا کجای این دیار باید رفت؛
تا که تنهایی بسازد نام را
تا که خواب هم نبیند خوار را
تا کجا قدمم خیس ،دلم سخت شود ؟
تا کجا فاصله ی هر قدمم تنگ شود ؟
تا به کی سیر نگاهی بکنم به در بسته ای که وسط کوچه ی تنهایی ما سبز شود ؟
تاکجا این سفر بی همسفریست ؟
تا به کی در کوچه ی تنهایی ما ادم نیست ؟
من دلم سخت خراب است
در سرم بخت عذاب است
من تنم عاشق یک صاعقه گشت
نور بود، خاطره گشت
رعد بود، ثانیه گشت
عشق اگر بود، حاشیه گشت
من ز امواج فلک محو شدم🍒🌱
۸.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱